سلام بعد از چند مدت طولانی
بازهم از این که اینقدر طول کشید معذرت می خواهم اما باور کنید دیگه دل و دماغی برای نوشتن نمونده
همین دیروز به یکی از دوستان قدیمی داشتم می گفتم که نوشتن هم یکی را می خواهد که مرفه بی درد باشه.
بین پیام هایی که برای من ارسال کردن در کنار تمام الطافی که دوستان داشتن و تو این مدت نبودنم را تحمل کردن چند تا پیغام هم بود که باز از رشته باستان شناسی پرسیده بودن.
نمی خواهم بگم این رشته بده و یا حتی این که مناسب خانوم ها نیست. اتفاقا این رشته خیلی خوبه . مناسبه هر شخصیه. هر کسی هم می تونه در اون پیشرفت کنه. اما یه نکته هست و اون هم این که در شرایط کنونی که کشور ما به شدت به مهندسی پروری عادت کرده نباید بی گدار به آب زد.
تنها به دلیل علاقه نباید اقدام به تحصیل در این رشته کرد.
یادتون باشه شما می تونید یه رشته مهندسی بخونید اما در عوض یه کارشناس فرهنگی هم باشید.
تا زمانی که دوست دارید می تونید مطالعات فرهنگی داشته باشید اما هر زمانی که بخواهید نمی تونید یه مهندسی بشید.
این بهترین توصیه ای که می تونم به علاقمندان به رشته های انسانی بکنم.
بدرود تا بعد
هر وقت ازرشته تحصیلی ام می پرسند و پاسخ می شنوند که باستان شناسی خوانده ام ذوق زده میشوند . آنقدر که گویی می خواهند همه پاسخ های خود را درباره ایران باستان و ... از زبانم بشنوند. همه می گویند چه جالب رشته بسیار خوبی! چقد جالب!... اما همواره به انتهای صحبت که نزدیک می شویم تنها افسوس، لحظات خداحافظیمان را پر می کند. افسوس از این که این رشته در ایران هنوز شناخته نشده است. افسوس از این که بسیاری از دانشجویان باستان شناسی به هیچ عنوان راهی برای اشتغال در این رشته پیدا نمی کنند.
حقیقت این است که در دیدگاه عموم مردم باستان شناس با کار و تلاش در گرمای کویر و در سرمای کوهستان و با تحمل سختیها و مشکلات بسیار همراه است . اما این تنها نیست بلکه دیدگاه عمومی تر از باستان شناسی تنها سفال ها و احتمالا گنجینه هایی که در حفاری ها به دست می آیند را می شناسد.
ریشه تاسیس رشته باستان شناسی در ایران به دانشگاه تهران باز می گردد. به سال های اوائل شروع به کار این دانشگاه. از زمان تاسیس این رشته در دانشگاه های کشور اکنون نزدیک به 5 دهه می گذرد. بی تردید می بایستی که در این سال های طولانی این رشته جایگاه خود را در بازار کار می یافت اما این یکی از همان افسوس هایی است که همواره در میان اهالی باستان شناسی وجود دارد.
در حال حاضر دانشگاه های سراسری دانشگاه های تهران،سیستان و بلوچستان و شهرکرد این رشته را تا مقطع کارشناسی و بالاتر تدریس می کنند. البته دانشگاه آزاد نیز همانند بسیاری موارد به پیروی برخواسته و این رشته را نیز در واحدهای زیر مجموعه خود راه اندازی کرده است .
در حال حاضر در مجموع سالانه نزدیک به 160 نفر در این رشته فارغ التحصیل می شوند . ظرفیت پذیرش دوره کارشناسی ارشد نیز با احتساب دانشگاه آزاد نزدیک به 50 نفر است .
از همان ابتدا اما دانشجویانی که در این رشته قبول و وارد دانشگاه می شوند با پرسشی سخت مواجه می شوند که هیچگاه پاسخی مناسب برای آن نمی یابند. آن پرسش چیز نیست جز آینده شغلی فارغ التحصیلان.
به طور معمول فارغ التحصیلان این رشته در سازمان میراث فرهنگی، موزه ها و دانشگاه ها می توانند مشغول به کار شوند. اما ناگفته پیداست که هیچگاه سالانه 160 نفر فارغ التحصیل نمی توانند جذب این سیستم ها شوند. زیرا که همواره و همانند همه رشته های دانشگاهی، خروجی دانشجویان دارای مدرک لیسانس و بالاتر از تعداد درخواستی این نهادها بسیار افزون تر است.
تا اینجای کار مشکلی است سایر رشته های دانشگاهی نیز با آن درگیر هستند اما مشکل دیگر از جایی آغاز می شود که این فارغ التحصیلان به دلیل تخصصی که کسب می کنند هیچ جای دیگر جز این نهادها نمی توانند مشغول بکار شوند. زیرا که اگر سایر فارغ التحصیلان رشته های دانشگاهی می توانند در بازار آزاد و مرتبط با رشته های خویش شغلی بیابند اما این فارغ التحصیلان به هیچ عنوان راهی برای ورود به بازار آزاد ندارند.
کار آزاد برای دانشجویان باستان شناسی تنها در دو نوع تعریف می شود که البته هیچ کدام در آینده آنان تاثیری شگرف نخواهد گذاشت.
نخست همراه شدن دانشجویان با هیئت های فصلی باستان شناسی و دیگر همراه شدن با گروه های غیر قانونی حفاری.
راه دوم که از همان ابتدا به ترکستان است و کمتر کسی است که خطر آن را به جان بخرد.
اما راه دوم نیز اگرچه کاملا قانونی است اما با صراحت باید عنوان کرد که این گونه هیئت ها علاوه بر این که نیاز به آشنای قبلی با سرپرست آن هیئت دارد، نیاز مالی یک فرد را نیز براورده نمی کند.
بدین صورت این گونه می شود که اکنون یک فارغ التحصیل باستان شناسی به کارهای بسیار پست تری رو می آورد. این وضعیت زمانی که فرد متاهل می شود بسیار سخت تر وپیچیده تر می شود.
در چنین وضعیتی به نظر می رسد که میراث فرهنگی باید با همراهی و هماهنگی وزارت علوم به نیاز سنجی بپردازد. این موضوعی است که اگرچه برای همه رشته های دانشگاهی ضروری به نظر می رسد اما برای رشته های خاصی مانند باستان شناسی که فارغ التحصیلان هیچ راهی جز نهادهای مذکور ندارند، ضروری تر است.
** اشاره: این مطلب در مورخ ۱۹/۶/۸۷ در روزنامه سیاست روز به چاپ رسید.
سلام.
می دونم که خیلی بد قول هستم اما اینها را بگذارید به حساب یه اتفاق جدید آخه فکر می کنم اتفاق های جدیدی داره تو زندگیم می افته. این اتفاق ها اونقدر دارن سریع پیش میرن که خودم هم نمی دونم چطوری می شه اینقدر ناگهانی و سریع پیش بیان.
--------------------
اما برای این بار می خوام یه مطلب براتون درباره زندگی و مرگ اقوام گذشته بنویسم. می دونید مهمترین یافته های باستان شناس ها در هر محوطه باستانی را به طور معمول سفالها تشکیل می دن. برای آگاهی خوانندگان عرض کنم که این سفال ها به خودی خود ارزشی ندارند و اگر کسی این سفال ها را به شما برای فروش عرضه کرد به هیچ عنوان اون را نخرید. اما این سفال ها وقتی مشخص بشه که از کجا پیدا بشه و همچنین در کنار چه وسائلی پیدا شده یا این که چه مقدار از این نوع سفال ها تو اون منطقه هست؟ ارزش خیلی زیادی پیدا می کنه چون اونوقت میتونه اطلاعات خیلی خوبی بده و حتی ممکنه باعث بشه سئوالی در ذهن باستان شناس به جواب برسه.
اگه بخواهم دقیق تر بگم باید با یه مثال شروع کنم. تصور کنید شما یه برگ کاغذ که توش یه شعر یا بخشی از داستانی نوشته شده را پیدا می کنید شما اون را بر می دارید و می خونید خیلی هم خوشتون می آد اما چون نمی دونید شاعر و نویسندش کیه و از کدوم کتاب یا دفتری کنده شده خیلی حسرت می خورید. تقریبا اکثر مواقع افراد در این مواقع دوست دارند که یه مجموعه کامل از اشعار این شاعر ناشناخته را داشته باشن. تا بتونن ادامه اون شعر یا داستان را بخونن. اما چون دسترسی ندارن پس نمی تونن هیچ شناختی از روحیات شاعر یا نویسنده مورد نظر داشته باشن.
سفال هم به همین وضع دقیقا وقتی تنها تو گوشه خیابون پیدا بشه ارزش مطالعاتی خاصی نداره.
اما این که از این سفال ها چه استفاده هایی می شه کرد باید بگم که باستان شناس ها از این سفال ها استفاده هایی در جهت مطالعه هرچه بیشتر فرهنگ مردمی که این سفال را ساختن استفاده می کنن. سفال های بدون نقش اصولا کمترین ارزش را دارا هستن مگر در مواقع استثنا که البته اون هم قابل بحث هست.
سفالهای نقش دار اما خیلی قابل بحث هستن.
اگه بگم باستان شناس ها از روی نقوش روی سفال ها و جنس این دست ساخته های بشر می تونن حدس بزنن که آریایی ها کی وارد ایران شدن شاید براتون جای تعجب داشته باشه.
همینطور باستان شناس ها وقتی این نقوش را در کنار هم می زارن می تونن از سطح پیشرفت هنر در میان مردمی که در اون منطقه باستانی دفن شدن یا زندگی می کردن آگاه بشن.
همینطور از روی این نقوش می شه تا حدود زیادی به اعتقادات مذهبی اقوام گذشته پی برد.
فکر می کنم فعلا تا همینجا کافی باشه اگه اجازه بدین در صورتی که استقبالی از این مطلب صورت گرفت می تونم ادامه بدم.
در پایان از همه خوانندگان این مطلب خواش می کنم که برام دعا کنین