| |
صلیب یا چلیپای شکسته یک نشانه آریایی است . در ایران و هند پیشینه دارد و به احتمال بسیار قوی از ایران بر اثر ارتباط و رفت و آمد های سیاسی، اقتصادی و نظامی دوران باستان به یونان رفته است . چلیپا نخستین بار در حدود خوزستان یافت شد و مربوط به پنج هزار (5000) سال پیش از میلاد میباشدو به این ترتیب پیشینه تاریخی آن در ایران به احتمال ، بسی کمتر از سابقه آن نزد آریاییان هند است و هرتسفلد آن را ”گردونه خورشید“ نامیده است .
کیفیت این گورستان نشان می دهد که مربوط به دوره مهرپرستی میباشد.
با پژوهشی در یونان پی می بریم که در عصری عالم را ترکیبی از عناصر چهار گانه (آب ، باد ، خاک و آتش ) ذکر کرده اند و با بیان این مطلب باید دانست که این علامت در یونان باستان نیز سابقه دارد. چون هنر ایران و یونان متقابلا" در یکدیگر تاثیر گذارده اند و بنا به نوشته گیرشمن هنر ایران بخصوص نواحی سیلک لرستان تاثیر زیادی در هنر یونان بخشیده است و سابقه نقش چلیپا در ایران قدیمی تر از سال پانصد (500) پیش از میلاد است به احتمال قوی این علامت از ایران به یونان رفته و ارزش سمبولیک پیدا کرده است. با نگرش به این سابقه و طرز تفکر اندیشمندان یونانی و همچنین تبادل فرهنگی و ارتباطات نظامی و سیاسی که در عصر دولت هخامنشی میان ایران و یونان و مصر جریان داشته است و بنا به سنتی که از روزگاران دور نسبت به عناصر چهارگانه که سازنده و پردازنده و گرداننده عالم هستی هستند احترام و تقدیس مرعی شده است و با اعتقاد به اینکه از ترکیب و نزدیکی این عوامل به نسبت معین هستی و موجودیت شکل گرفته است ، باید پنداشت این علامت هر شاخه یا هر خانه اش که به پروانه های آسیای آبی و بادی بی شباهت نیست ، جای یکی از عناصر یا مظهر یکی از عناصر بوده است که برروی هم با گردش و چرخش خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می کنند و حرکت و تغییر و یا حیات و ممات بوجود می آورند ، و رفته رفته این پیکره به صورت ”سمبل“ در آمده و با دیدن آن بر اثر تداعی معانی ، عناصر چهارگانه مقدس در ذهن جایگزین شده و احترامات مذهبی مقرر به عمل می آمده است. آنچه از اوستا و با توجه به مقایسه خورشید یشت و مهر یشت بر می آید و با توجه به اینکه خورشید در روایات دینی گردونه ای نداشته و گردونه خاص مهر بوده است و با توجه به اینکه مهرپرستی از آیین های بزرگ جهان و یادآور عهد آریایی کهن می باشد که رفته رفته با اصول آیین زرتشت و فلسفه مزداییسم ، در آن اصلاحاتی بعمل آمده است ، آیا بهتر نیست چلیپا را گردونه مهر بلند پایه بدانیم نه گردونه خورشید؟ با توجه به اینکه نشانه چلیپا به شاهین و فروهر هم بسیار نزدیک است ، می توان پنداشت در زمانی که از اهمیت مهر کاسته شد ، نشانه مقدس میتراییسم رفته رفته به شاهین مبدل شده و شاهین و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روحانی این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مینوی گردیده است . طبق برداشت عده ای دیگر چلیپا و چلیپای شکسته نماد روح می باشد. انسان دوران باستان از هنگامی که دریافت تن بی جان تنفس نمی کند ، نفس را در مقام روح مورد توجه قرارداد . وقتی انسان میمرد، انگار چیزی از بین نمیرفت ، بلکه روح بدن را ترک می کرد و همچون پرنده ای به سوی آسمان ها به پرواز در می آمد . بدین ترتیب ، پرنده به شکل چلیپا تجسم یافت و چلیپا نماد روح گردید.
ترکیب چلیپا و چلیپای شکسته به عنوان یک واحد تزیین حاصل تفکری هنرمندانه است.
این شکل شامل هشت (8) قسمت است که در هر قسمت یک چلیپای خطی در بین دو چلیپای شکسته نقش بسته است . چنین شکلی و تزیینی موید این نظر است که از لحاظ منشا و کاربرد ، چلیپای شکسته معادل چلیپا است که هر دوی آنها نماد روح اند و از آنها برای تزیین مقبره ها استفاده می شده است. منبع: پایگاه : http://www.yataahoo.com/Art/Chalipa.htm گردآورنده: فرناز خسروی منابع :مجله باستان شناسی و تاریخ – سال سوم – شماره دوم – بهار و تابستان 1368 – صفحات 49-46 گردونه خورشید یا گردونه مهر – نصرت اله بختورتاش – سال نشر :1356 خورشیدی – صفحات 32-5
|
| |||
عباس سلیمی نمین در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی فارس گفت: الان هیچ روزنامهای تیتر اول خود را به این امر اختصاص ندادند و فقط اخبار جزئی در روزنامه شرق منعکس میشود. چرا روزنامهها به این امر نمیپردازند؟ روزنامهها باید تا روشن شدن و بازگرداندن این الواح به طور مستمر در این باره تیتر اول داشته باشند. |
از پیدایش انسان بر روی این کره خاکی حدود چهار میلیون سال می گذرد. این دوره را انسان شناسان دوران " پارینه سنگی " نامیده اند.
به استناد دست افزارهای سنگی ساده ای که از انسان در مناطق شرقی و جنوب شرقی قاره آفریقا به دست آمده است، از پیدایش انسان بر روی این کره خاکی حدود چهار میلیون سال می گذرد.
این دوره را انسان شناسان دوران " پارینه سنگی " نامیده اند و برحسب تغییراتی که به مرور زمان در کاراکتر شدن این دست افزارها پدید آمده، دوران پارینه سنگی به سه دوره قدیم، میانی و جدید تقسیم شده است.
ایران در دوره پارینه سنگی ( Lower Palaeolithic ):
بررسیهای باستان شناسی – انسان شناسی در ایران امروزی برای شناسایی دوره پارینه سنگی، هم جدید و هم محدود است. به دلیل همین دو امر، اطلاعات به دست آمده نیز بسیار ناچیز و در محدوده ظن و گمان است. غاری پارینه سنگی در نیشابور
ولی به نظر می رسد که با توجه به جغرافیای طبیعی و وضعیت اقلیمی ایران، در این سرزمین دستهای کوچکی از انسان به صورت پراکنده قادر به زیست و تامین نیازهای غذایی خود بوده اند. این گروهها با جمع آوری فرآورده های نباتی که در ایران به صورت خود رو قابل گرد آوری و استفاده بوده اند و همچنین با شکار حیوانات و صید آبزیان و شاید پرندگان، غذای مورد نیاز خود را تامین می کردند و در امر تامین غذا از ابزارهای بسیار ساده و متناسب با تهیه نوع غذا از سنگ، چوب و استخوان حیوانات سود می جستند.
چون آثار دوره پارینه سنگی قدیم را که در چند منطقه از ایران گزارش کرده اند، بر اساس یک فصل بررسی ارائه شده است، در صحت آنها هنوز نکات ابهام آمیزی وجود دارد. ولی، از آنجا که این گزارشها در حال حاضر در نوشته های مربوط به این دوره از حیات انسان در ایران، تا به دست آمدن مدارک دقیقتر، راه یافته است، ناچار به ارائه آنها به عنوان اسناد و مدارک دوره پارینه سنگی در ایران، مخصوصا" دوره قدیم آن، هستیم. این مدارک از سه منطقه ایران شناسایی شده اند که عبارتند از:
منطقه ای در نزدیکی " بقبقو " در حدود یکصد و چهل کیلومتری مشهد در اطراف بستر خشک " کشف رود" خراسان.
آثاری شامل چند افزار سنگی از منطقه ای واقع در آذربایجان، در مثلث بین مراغه، تبریز و میانه، نیز به دست آمده است که بنا به گزارش متعلق به دوره پارینه سنگی قدیم است.
ابزار سنگی به دست آمده از منطقه " لدیز " سیستان که قدمتی برابر با یکصد هزار سال قبل دارند و از نظر فن ابزار سازی، آنها را جزو نوع آشولین ( Acheulean ) یعنی جدیدترین ابزارهای سنگی دوره پارینه سنگی قدیم طبقه بندی کرده اند.
با توجه به چگونگی پراکندگی و توزیع مناطق معرف دوره پارینه سنگی قدیم در ایران، جای هیچ گونه تردیدی نیست که بررسی و تحقیق درباره پارینه سنگی قدیم در ایران به تنهایی و بدون در نظر گرفتن و ضعیت مناطق همجوار امکان پذیر نیست. از طرفی، مطالعات مربوط به دوره پارینه سنگی قدیم در مناطق همجوار، یا انجام نشده است و یا چنان مغشوش و غیر قابل قبول است که قابل استناد نیستند.
مثلا"، در ترکمنستان مطالعاتی که در این دوره انجام شده به هیچ صورت با واقعیت علمی مطابقت ندارد. زیرا تمامی آثار سنگی قبل از استقرار در آن نواحی، به دوره میان سنگی و نوسنگی منسوب شده اند. یک نمونه ابزار سنگی (مشته سنگ) مورداستفاده در دوره پارینه سنگی
علاوه بر موارد فوق، باید افزود که تعیین قدمت آثار از طریق استفاده از روشهای علمی مانند آزمایشات موسوم به پتاسیم آرگون (Potassium Argon ) و تعیین جهت قطب مغناطیسی( Magnetic Polarity Chronology ) و یا مقدار اورانیوم توریوم ( Uranium Thorium ) که در دیگر نقاط جهان با موفقیت برای تعیین تاریخ دوره های پارینه سنگی به کار رفته است، هنوز بر روی آثار به دست آمده از ایران انجام نشده. به علاوه، وضعیت مربوط به دورانهای زمین شناسی از جمله دوره پله ایستوسین ( Pleistocene ) یعنی دوره که در آن انسان بر کره زمین پدیدار شده است، در ایران تاریک و مبهم می باشد.