این شعر را از خانم آقاسیان سرودن و من به خاطر این که خیلی تصویر قشنگی را ترسیم کردند در وبلاگم می گذارم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد
شکسته می شوم ولی، سلام می کنم به تو
کنار پنجره شبی گریز می زنم به تو
همیشه حجم سرد تومدام سهم من شده
و چشم انتظار من همیشه ریشه کن شده
غریبه ! می روم ولی ، تو بی سلام و بی کلام
غریبه ! می رسی شبی به بی کسی ! به لحظه هام !
شکسته ای شدم ولی ، سلام می کنم چرا ؟
کنار پنجره هنوز سه تار می زنم چرا؟
در 40 کیلومتری شمال غربی نطنز از استان کاشان در دامنه کوه کرکس روستایی بس کهن واقع است به نام ابیانه. این روستا را به اعتبار آثار و بناهای تاریخی پرتنوعش باید از زمرة استثنایی ترین روستاهای ایران به شمار آورد. شکوه معماری بومی و سرشار از زیبایی این روستا، آن را در شمار نمونه های کم نظیر دیدنیهای جهان درآورده است.
ابیانه نقطه ای خوش منظره و خوش آب و هوا و دارای موقعیت طبیعی مساعدی است. در دورة صفویه هنگامی که شاهان صفوی برای ییلاق به نطنز میرفتند بسیاری از نزدیکان آنها و درباریان ترجیح میدادند در ابیانه اقامت کنند.
شمار خانه های ابیانه در سرشماری سال 1361 برابر با 500 واحد برآورد شده؛ این خانه ها تماماً بر روی دامنه پرشیبی در شمال رودخانه برزرود بنا شده است به صورتی که پشت بام مسطح خانه های پایین دست، حیاط خانه های بالادست را به وجود آورده است و هیچ دیواری هم آنها را محصور نمیسازد. در نتیجه، ابیانه در وهلة اول روستایی چند طبقه به نظر میآید که در بعضی موارد تا چهار طبقة آن را می توان مشاهده کرد. اتاقهای ابیانه به پنجرههای چوبی ارس مانند مجهزند و اغلب دارای ایوانها و طارمیهای چوبی پیش آمدة مشرف بر کوچه های تنگ و تاریکاند که خود به صورت مناظر جالبی درآمدهاند. نمای خارجی دیوارهای خانه های ابیانه با خاک سرخی که معدن آن در مجاورت روستاست پوشیده شده است.
از آنجا که در دامنه های شیبدار ابیانه فضای کافی برای ساختن خانه های موردنیاز وجود ندارد در این روستا چنین رسم شده است که هر خانواده انبار غار مانندی در تپههای یک کیلومتری روستا، در کنار جاده و نرسیده به ابیانه ایجاد نماید. این غارها که در دل تپه ها حفر شدهاند و از بیرون تنها درهای کوتاه و محقر آن نمودار است برای نگهداری دامها و نیز آذوقة زمستانی و اشیای غیرضروری مورد استفاده قرار میگیرد. زندگی مردم ابیانه کشاورزی و باغداری و دامداری است که با روشهای سنتی اداره میشود. بیشتر زنان در امور اقتصادی با مردان همکاری دارند. ابیانه دارای هفت رشته قنات است که برای آبیاری مزارع و باغات مورد استفاده قرار میگیرد. گندم، جو، سیب زمینی و انواع میوه به خصوص سیب، آلو، گلابی، زردآلو، بادام و گردو در ابیانه به دست میآید.
در سالهای اخیر قالیبافی در ابیانه رواج پیدا کرده و نزدیک به 30 کارگاه قالیبافی در آنجا دایر شده است. در گذشته گیوه بافی از جمله مشغله های پردرآمد زنهای ابیانه بوده است که امروزه تا حدی متروک شده است.
مردم ابیانه به سبب کوهستانی بودن منطقه و دور بودن محل آنها از مراکز پر جمعیت و راههای ارتباطی، قرنها در انزوا زیسته و در نتیجه بسیاری از آداب و رسوم قومی و سنتی و از جمله زبان و لهجة قدیم خود را حفظ کرده اند. زبان مردم ابیانه فارسی با لهجة خاص ابیانه ای است که با لهجه های متداول در جاهای دیگر تفاوت اساسی دارد.
لباس سنتی آنها، هنوز هم میان آنها رواج دارد و در حفظ آن تاکید و تعصب از خود نشان میدهند، در مردان شلوار گشاد و درازی از پارچة سیاه و در زنها پیراهن بلندی از پارچه های گلدار و رنگارنگ است. علاوه بر این، زنهای ابیانه معمولاً چارقدهای سفیدرنگی بر سر دارند.
قدیمترین اثر تاریخی ابیانه آتشکدهای است که مانند دیگر بناهای ده در سراشیبی قرار گرفته است. آتشکده ابیانه را نمونه ای ازمعابد زردشتی دانستهاند که در جوامع کوهستانی ساخته میشد.
مهمترین بنا و اثر تاریخی این روستا یک باب مسجد جامع و قدیمترین اثر تاریخی این مسجد منبر چوبی منبتکاری آن است که در سال 466 هجری قمری ساخته شده است. مسجد قدیمی دیگر ابیانه مسجد برزله است که دارای فضای دلبازی است و روی لنگه در شرقی آن سال 701 هـ . ق. نوشته شده است که مربوط به دورة ایلخانان است. مسجد تاریخی دیگر ابیانه مسجد حاجتگاه است که کنار صخرهای در کوهستان بنا شده و بر در ورودی شبستان آن تاریخ 952هـ . ق. مشاهده میشود.
مسجد جامع ابیانه، دارای آنچنان تاریخ با ارزش است که به تنهایی دیدن ابیانه را لازم میدارد، محراب در شبستان زیرین مسجد، با تزیینات بسیار زیبا، نفیس و منحصر به فرد است. این محراب که به دستور ابوجعفرمحمد فرزند علی ساخته شده، دارای کندهکاری به خط کوفی گلدار و کوفی ساده است و سوره «یس» در اطراف آن کنده شده است. تاریخ جمادیالاول سال 477 هجری بر روی محراب به چشم میخورد. همچنین منبر مسجد، یادگاری از دوره سلجوقی (سال 466 هجری) است که بر روی آن گل هشت پر لوتوس شبیه آنچه بر سنگهای تختجمشید از عصر هخامنشی به جای مانده است، دیده میشود. بنای اولیه مسجد متعلق به قرن چهارم هجری بوده و تعمیر آن بوسیله مولانا محمد بهاالدین در سال 772 هجری به اتمام رسیده است.
مسجد پرزله در بخش شرقی مسجد جامع بنا یافته و به عصر ایلخانیان تعلق دارد. بر در ورودی مسجد که قدیمیترین در موجود در ابیانه است تاریخ 701 هجری نقش بسته، این مسجد در دو طبقه فوقانی ساخته شده و در زیر آن آبانبار و پاشیر قرار دارد، ارتباط طبقات مسجد از طریق پلهای مارپیچ میسر است. بقعه امامزادگان یحیی و عیسی، فرزندان امام موسی کاظم (ع) در جنوب شرقی مسجد جامع قرار دارد که برخلاف اکثر ساختمانهای روستا، دارای حیاط مرکزی است و آبنمای بزرگی که از شاخه نهر روستا سیراب میشود، در وسط آن قرار دارد. معماری این زیارتگاه با گنبد هشت ضلعی و کاشیکاری فیروزهای، جلوهای زیبا در میان بناهای خشتی دهکده دارد.
روستای ابیانه دارای دو زیارتگاه است: یکی مرقد شاهزاده عیسی و شاهزاده یحیی در جنوب روستا که به گفته اهالی فرزندان امام موسی کاظم (ع) بودهاند؛ و زیارتگاه دیگر ابیانه قدمگاه نامیده میشود. از جمله جاها و اماکن دیدنی دیگر ابیانه میتوان از خانه غلام نادرشاه و خانه نایب حسین کاشی نام برد.
سلام این مطلب را دوست عزیزم فرید قادری برام فرستاده و من حیفم آمد که این مطلب را روی وبلاگ نگذارم.
««یکی بود یکی نبود، یک بچه کوچک بداخلاقی بود. پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب.
روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفتهها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی که به دیوار کوفته بود رفتهرفته کمتر شد. پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که عصبانی شدن خودش را کنترل کند تا آنکه میخها را در دیوار سخت بکوبد.
بالاخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری کرد. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازای هر روزی که عصبانی نشود، یکی از میخهایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بوده است را از دیوار بیرون بکشد.
روزها گذشت تا بالاخره یک روز پسر جوان به پدرش رو کرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری که میخها بر روی آن کوبیده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر کرد و گفت: « دستت درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن !! این دیوار دیگر هیچ وقت دیوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گویی مانند میخی است که بر دیوار دل طرف مقابل می کوبی. تو می توانی چاقویی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را کرده ام، زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یک زخم فیزیکی به همان بدی یک زخم شفاهی است. دوستها واقعاً جواهر های کمیابی هستند ، آنها می توانند تو را بخندانند و تو را تشویق به دستیابی به موفقیت نمایند. آنها گوش جان به تو می سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها همیشه مایل هستند قلبشان را به روی ما بگشایند.»
حالا شما این متن را برای همه دوستان و همه افرادی که می شناسیدبفرستید.
لطفاً اگر من در گذشته در دیوار شما حفره ای ایجاد کرده ام مرا ببخشید.
« پشت سر من قدم بر ندار، چون ممکن است راه رو خوبی نباشم، قبل از من نیز قدم بر ندار، ممکن است من پیرو خوبی نباشم ، همراه من قدم بردار و دوست خوبی برای من باش.»