این مطلب را از وبلاگ ژیوار http://zhiivaar.blogsky.com/ روی نارون می گذارم .
امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.
اصولا ما ایرانی ها عادت داریم توانایی هامون را یه جور دیگه ای غیر از کار کردن و خدمت رسانی به نمایش می ذاریم که البته در اذهان عمومی تاثیر گذار تره اما آخر سال یا موقع برآورد کاری که میشه نمی دونم چرا همیشه نتیجه برعکس میشه
نشانه های یک مدیر جدید:
- تغییر حالت چهره و راه رفتن و به طور کلی فرم اسکلت بدن!
- تغییر مدل موها و لباس ها و.....
- ایجاد یک تحول عمیق و تمام و کمال در سطوح مکان کار، اشیا درون محل کار، میزها، صندلی ها، برگه ها، پادری ها، لیوان ها، پارچ ها، خودکارها، برگه ها، مدل لوسترها، پنکه، دستگیره درها، گلدون ها و خلاصه هر چیزی که به نوعی چهره و یا خاطره مدیر قبلی رو به یاد کارمندها بیاره!
- اخراج طیف وسیعی از کارمندان بی هیچ دلیل موجهی برای اینکه بقیه حساب کار دستشون بیاد و قدرت مدیریتی مدیر جدید رو به رسمیت بشناسند!
- برگزاری هر روزه جلسات همگانی که توش هیچ حرفی ندارند بهم بزنند و اصولا تا مدت ها دنبال یک سوژه برای محور گفت و گوهای جلسه در همون جلسه برگزار شده می گردند
- تغییر سیستم کاری به طور کامل حتی اگر به بیکاری منجر بشه! اما تظاهر به اینکه اینقدر کار سرمون ریخته که وقت هیچ کاری نداریم!
- مدام ترسیم مدینه فاضله ای که یک قدم تا تحقق فاصله داره اما به علت اهمال و سستی مدیرهای قبلی که اون هم از نداشتن نبوغ کافی و عدم حس مسئولیت پذیری ناشی می شده این مدینه فاضله تاکنون ناشناخته مونده!
- اصرار براینکه مدیر های قبلی کلی بریز و بپاش کردند و کل تغییر مکان و دکوراسیون جدید سفارش ما از پادری ها گرفته تا میزو صندلی ها و کامپیوترها و هر چیزی که وجود داره یک هزارم هزینه حیف و میل شده توسط مدیران سابق هم نمی شه!
- آوردن تعداد زیادی کارمند جدید که گفته می شه همه بر اساس توانایی و تخصص و ... جذب شدن و با تاکید شدید مدیر به اونها مبنی بر اینکه تو جمع منو به اسم کوچیک صدا نکنید و محیط کار با جو فامیلی فرق می کنه!
- افزایش ساعت کاری کارمندها بدون اینکه کاری برای انجام دادن وجود داشته باشه برای اینکه به اذهان عمومی حالی بشه که حجم کارهایی که انجام می شه نسبت به دوره مدیر قبلی چقدر بالاتر رفته و اینها کارهاییه که تا حالا انجام نمی شده
- تعریف یک سری مسئولیت جدید که هیچ کدوم قابل اجرا نباشه و اجرا نشدنش رو به عدم توانایی کارمندها نسبت دادن
- اعتقاد راسخ بر اینکه در صورت همکاری کارمندان ** که البته به طور مسلم همکاری نکرده و نمی کنند** می توانستند جامعه را متحول کنند و به دلیل ذکر شده تا الان نتونستند
- کاهش حقوق کارمندان در راستای پایین آوردن هزینه سرانه!
- و در آخر نرسیدن به تمام وعده های تحقق داده شده به سبب از هم پاشیدگی سیستم کاری در دوره مدیریت قبلی !
نمی خواستم در اینجا درباره فلسفه انتظار سخنی بگویم اما دیدم بهتر است بحثی را بازکنم بسیارکوتاه وتنها در حد چند خط درباره این که چرا درزمان کنونیانتظارهم کلیشه ای شده است.
برای شروع بحث می خواهم ازشما بپرسم
آیا تاکنون عاشق شده اید؟
آیا کسی را تا به حال دوست داشته اید؟
اگرداشته اید بی تردید همواره منتظرآمدنش بوده اید. این موضوع مخصوصا هنگامی که شما به راستی دلبسته باشید بیشتر خودنمایی می کند.
شما اعتقاد دارید که با آمدنش تحولی هرچند کوتاه درحال شما پدید خواهد آمد یا این که می تواند باعث دگرگونی زندگی شما شود.
فکرمی کنم با این پرسش کوتاه توانسته باشم فلسفه وجودی انتظار حضرت مهدی را باز کنم .
تولد حضرت مهدی مبارک.
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه
همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام، آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
شعر از حمید مصدق