نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

شهر سوخته

سلام

همکار خوبم خانم یگانه لطف کرده بودند و ضمن پیغامی که گذاشتند، خواستند مطالب بیشتری درباره شهر سوخته و تخت جمشید روی وبلاگ بگذارم.

خانم یگانه ،  به روی چشم اما درباره پرسشی هم که درباره شهر سوخته داشتید، باید بگم هیچ مدرکی تا به حال به دست نیامده که نشانگر نابود شدن این شهر در اثر فوران آتشفشان باشه.

مهمترین دلیلی که تا به حال در بررسی ها به آن دست یافته اند، تغییر مسیر رودخانه هیرمند است.

چنین وضعیتی را در استان سیستان و بلوچستان زیاد مشاهد می کنیم.

منطقه سیستان( شمال استان سیستان و بلوچستان) در طول 60 سال گذشته 2 بار درگیری خشک سالی شده بود.

یک بار پیش از انقلاب که به دلیل نبود امکانات آبرسانی به آنجا امکان پذیر نبوده و در نتیجه جمعیت فراوانی از این مناطق به استان های همجوار و به ویژه خراسان، گلستان و کرمان کوچ می کنند.

استان گلستان در حال حاضر یکی از مناطقی است که هموطنان زابلی را در خود جای داده است.

دومین بار هم که از حدود 5 سال پیش شروع شده است اما به یمن وجود پروژه های چاه نیمه  خشک سالی در منطقه زابل زیاد خودش را نشان نداده است.

گذشته از این مطالب باید ذهن شما و خوانندگان را به یک مطلب معطوف کنم و آن هم این است که در بررسی های باستان شناسی و حتی نگاه به یک اثر قدیمی باید ذهنتان را به دوره ای که آن اثرکه ممکن است یک شهر باشه یا حتی یک قطعه سفال، معطوف کنید. نگاه به یک اثر آن هم با دیدگاه امروزی به هیچ وجه نمی تواند در درک یک موضوع تاریخی و باستان شناسی کمک کند.

 

 

این مقاله را هم از سایت ویکی پدیا در این جا نقل می کنم. امیدوارم یک ذره تکراری بودن آن به بزرگی خودتان ببخشید.

 

وسعت «شهر سوخته» و یافته‌های کاوشگران این محوطه باستانی را از صورت یک محوطه عادی دوران مفرغ خارج کرده و به این نتیجه رسانده که زندگی در«شهر سوخته» با دوران آغاز شهرنشینی در فلات مرکزی ایران و بین النهرین همزمان است. سند یا کتیبه‌ای که نام واقعی و قدیمی این شهر را مشخص کند هنوز به دست نیامده و به دلیل آتش سوزی در دو دوره زمانی بین سال های ۳۲۰۰ تا ۲۷۵۰ قبل از میلاد «شهر سوخته» نامیده می‌‌شود.

 ( اولین جراحی مغز جهان)

تاریخچه تحقیقا ت

کلنل بیت، یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او سر اورل اشتین با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان شناسان ایتالیایی به سرپرستی مارتیسو توزی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.

جغرافیا و محیط زیست شهر سوخته

بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می‌‌دهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپه‌های متوالی و چسبیده به هم واقع شده اند. هشتاد هکتار شهر سوخته بخش مسکونی بوده است.

تحقیقات نشان داده است این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملا بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده می‌‌شود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقه‌ای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است. در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شعباتش به خوبی زمین های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می‌‌کرده است.

دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد دریاچه‌ای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخه‌های قوی از آن منشعب می‌‌شده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است. در بررسی های منطقه‌ای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانه‌های مختلف و آبراه هایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب می‌‌رسانده اند. در اولین فصل کاوش در شهر سوخته کوچه‌ها و خانه‌های منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لوله‌های سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود برنامه ریزی شهری در این شهر است.

صنعت و مشاغل در شهر سوخته

شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد. در جریان حفاری های فصلهای گذشته در شهر سوخته مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر سوخته و وجود کارگاه‌های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می‌‌کرده اند. شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد.

باستان شناسان با یافتن مهره‌ها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور در باره روشهای ساخت ورقه‌ها و مفتول های طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحه‌های طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لوله‌های استوانه‌ای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقه‌ها به یکدیگر مهره‌های سنگ لاجورد را در میان آن قرار می‌‌دادند.

در شهرسوخته انواع سفالینه‌ها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاق های اطراف هامون سبد و حصیر می‌‌بافتند و از این نی ها برای درست کردن سقف هم استفاده می‌‌کردند. صید ماهی و بافت تورهای ماهیگیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است.

 

 

بازهم مولانا

باده غمگینان خورند ما ز می خوشدل تریم

رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش

 

خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال

هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش

*********

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جر سخن شمع و شکر هیچ مگو

 

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببند هیچ مگو

*********

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

 

روزها گر رفت،گو رو باک نیست

تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

حقیقتش را بخواهید نمی خواهم این وبلاگ را بکنم محیطی که هر چیزی را بنویسم حتی وقتی می خواهم از دلتنگی ها بنویسم ناراحتم اما باور کنید نمی دانم جایی پیدا می شه آدم دلتنگی ها را اونجا خالی کنه؟ بگذارید یک مقدار از دلتنگی های را در قالب رشته باستان شناسی بریزم و تحویلتون بدم. همانطور که گفتم من رشته ام باستان شناسی است . می دانم وقتی اسم این رشته می آید همه می گن که وای چه رشته خوبی!! نمی تونم بیشتر از این بنویسم اجازه بدهید هیچ چیز بدی درباره این رشته نگم . فقط از شماهایی که می خواهید این رشته را بخوانید خواهش می کنم یک مقدار بیشتر فکر کنید. اگر تونستم در آینده نزدیک مطلبی درباره تعیین عمر اشیا پیدا شده از حفاری ها می نویسم . می دانم که خیلی ها دوست دارند این مطالب را هم بخوانند. چشم. می بینید حتی اینجا هم نمی شه حرف دل را زد.