نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نگاهی به مشهد

سلام. هفته پیش نبودم علت آن هم مسافرتی بود که به مشهد و شیراز داشتم .
در آنجا به فکر افتاد وقتی برگشتم تاریخچه شهر مشهد را که این همه مردم برای زیارت می روند روی وبلاگم قرار بدم . قول می دهم درباره آثار باستانی استان های سه گانه خراسان هم از این به بعد مطلب روی وبلاگ بگذارم.


مشهد پیش از اسلام
گرچه تاریخ شکل گیری شهری با عنوان مشهد به آغاز سده سوم هجری، یعنی همزمان با کشته شدن و خاکسپاری امام رضا در آن جا بر می‌‌گردد، اما منطقه توس که مشهد کنونی در آن واقع است تاریخی دیرینه دارد. توس را از اینرو بدین نام خواندند که بنیان‌گذار و نخستین حکمران آن، فردی به نام توس پسر نوذر سپهبد نام‌آور کیخسرو پادشاه کیانی، بوده است. از تاریخ این شهر در قبل از اسلام، به جز افسانه‌ای چند، آگاهی چندانی در دست نیست. ولی با توجه به اسناد موجود، می‌‌توان حدس زد که این شهر در اواخر حکومت ساسانیان، یکی از مرزداریهای سر راه گرگان و نیشابور به مرو و بلخ، و از ولایتهای مشهور در خراسان بزرگ بوده است.

مشهد در دوره اسلامی
به گفته تاریخ نویسان، هنگامی که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت، به خراسان روی آورد. سپاه مسلمانان به فرماندهی احنف بن قیس که مامور فتح خراسان بودند وی را تعقیب کردند. یزدگرد که آنان را به دنبال خویش یافت، راهی توس شد تا از کنارنگ توس مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد، اما کنارنگ با این بهانه که از یک سو، توس گنجایش موکب بزرگ پادشاهی را ندارد، و از سوی دیگر، پناه دادن به پادشاه، امکان یورش سپاه مسلمانان را افزایش می‌‌دهد، یزدگرد را از توس راهی مرو کرد. حاکم مرو نیز در آغاز به استقبال یزدگرد شتافت، اما سرانجام از او رخ برتافت و آخرین شاه ساسانی در سال ۳۱ هجری به دست آسیابانی در مرو کشته شد.
کنارنگ توس هم که حاکمی سودجو و عافیت طلب بود، با احساس خطر از سپاه مسلمانان، طی نامه‌ای از عبدالله بن عامر امان خوست و عهد کرد که اگر پیشنهاد او پذیرفته شود، در فتح نیشابور مسلمانان را یاری خواهد داد. پس چنین کرد و به عمارت نیشابور دست یافت. با این ترفند، کنارنگیان، به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطه توس حفظ کردند و تا پایان عصر اموی و چیرگی سپاه ابومسلم بود که آنجا را رها ساختند.
مشهد در دوره امویان
از تاریخ توس در دوران امویان نیز خبر چندانی در دست نیست. تنها باید از مهاجرت و اقامت و درگذشت خواجه ربیع بن خیثم از یاران ابن مسعود صحابی یاد کرد که در حدود سالهای ۳۵ هجری راهی خراسان شد و در نوغان اقامت گزید و در سال ۶۱ در همان جا رحلت کرد و دفن شد.

 

مشهد در دوره عباسیان
در دوره عباسیان، گرچه فرمانداران خراسان ازجانب حکومت مرکزی برگزیده می‌‌شدند، اما بی کفایتی این والیان جنبشهایی که در گوشه و کنار این خطه رخ می‌‌داد، گاه مردم را چنان بر می‌‌آشفت که خواهان برکناری ایشان می‌‌شدند. از جمله در سالهای پایانی قرن دوم، آن زمان که علی بن عیسی والی خراسان بود، فتنه و آشوب تا آن اندازه در خراسان بالا گرفت که هارون الرشید

mashhad

درسال ۱۸۹خود برای سرکوب شورش، رهسپار ولایت شرفی شد. اما علی بن عیسی، فرصت طلبانه و با هدایای بسیار، در ری نزد او آمد و هارون او را در حکمرانی خراسان پایدار داشت. ولی با سپری شدن یک سال، شورش از حد گذشت و هارون وی را برکنار نمود. در سال ۱۹۲ نیز خود برای استقرار امنیت کامل، راهی خراسان شد و در باغ حمید بن قحطبه اقامت گزید. یک سال پس از آن چنان بیمار شد که همانجا مرد و در تالار بزرگ کاخی که در آن باغ قرار داشت، به خاک سپرده شد.

از توس تا مشهد
توس، در دل خود شهرهایی داشته، که نوغان و طابران از آبادترین آنها بوده و آورده‌اند که این دو شهر هزار قریه و آبادی را در بر می‌‌گرفته است. در طول تاریخ، گاه نوغان اعتبار افزونتری می‌‌یافته و زمانی طابران رونق بیشتری داشته است. جایی که اکنون به نام شهر توس معروف است و آرامگاه فردوسی، حماسه سرای نامدار ایران در آن قرار دارد، تنها بخشی از توس قدیم، که بقایای ارگ و باروی نیمه ویرانی که مردم آن را قصر مامون می‌‌خوانند و بنای بزرگی که به بقعه هارونیه مشهور شده است، در آن پیداست.
این محل، در حال حاضر حدود بیست کیلومتری شمال غربی شهر مشهد است. دیگر شهر بزرگ و نامدار توس، نوغان بوده که اینک در دل شهر مشهد قرار دارد. یکی از آبادیهای پیرامون نوغان، روستایی به نام سناباد بوده که آب و هوایی خوش و مطبوع، کشتزارهایی پربار، قناتهایی سرشار و بوستانهایی شاداب و سرسبز داشته است.

 

شهر سوخته

سلام

همکار خوبم خانم یگانه لطف کرده بودند و ضمن پیغامی که گذاشتند، خواستند مطالب بیشتری درباره شهر سوخته و تخت جمشید روی وبلاگ بگذارم.

خانم یگانه ،  به روی چشم اما درباره پرسشی هم که درباره شهر سوخته داشتید، باید بگم هیچ مدرکی تا به حال به دست نیامده که نشانگر نابود شدن این شهر در اثر فوران آتشفشان باشه.

مهمترین دلیلی که تا به حال در بررسی ها به آن دست یافته اند، تغییر مسیر رودخانه هیرمند است.

چنین وضعیتی را در استان سیستان و بلوچستان زیاد مشاهد می کنیم.

منطقه سیستان( شمال استان سیستان و بلوچستان) در طول 60 سال گذشته 2 بار درگیری خشک سالی شده بود.

یک بار پیش از انقلاب که به دلیل نبود امکانات آبرسانی به آنجا امکان پذیر نبوده و در نتیجه جمعیت فراوانی از این مناطق به استان های همجوار و به ویژه خراسان، گلستان و کرمان کوچ می کنند.

استان گلستان در حال حاضر یکی از مناطقی است که هموطنان زابلی را در خود جای داده است.

دومین بار هم که از حدود 5 سال پیش شروع شده است اما به یمن وجود پروژه های چاه نیمه  خشک سالی در منطقه زابل زیاد خودش را نشان نداده است.

گذشته از این مطالب باید ذهن شما و خوانندگان را به یک مطلب معطوف کنم و آن هم این است که در بررسی های باستان شناسی و حتی نگاه به یک اثر قدیمی باید ذهنتان را به دوره ای که آن اثرکه ممکن است یک شهر باشه یا حتی یک قطعه سفال، معطوف کنید. نگاه به یک اثر آن هم با دیدگاه امروزی به هیچ وجه نمی تواند در درک یک موضوع تاریخی و باستان شناسی کمک کند.

 

 

این مقاله را هم از سایت ویکی پدیا در این جا نقل می کنم. امیدوارم یک ذره تکراری بودن آن به بزرگی خودتان ببخشید.

 

وسعت «شهر سوخته» و یافته‌های کاوشگران این محوطه باستانی را از صورت یک محوطه عادی دوران مفرغ خارج کرده و به این نتیجه رسانده که زندگی در«شهر سوخته» با دوران آغاز شهرنشینی در فلات مرکزی ایران و بین النهرین همزمان است. سند یا کتیبه‌ای که نام واقعی و قدیمی این شهر را مشخص کند هنوز به دست نیامده و به دلیل آتش سوزی در دو دوره زمانی بین سال های ۳۲۰۰ تا ۲۷۵۰ قبل از میلاد «شهر سوخته» نامیده می‌‌شود.

 ( اولین جراحی مغز جهان)

تاریخچه تحقیقا ت

کلنل بیت، یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او سر اورل اشتین با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان شناسان ایتالیایی به سرپرستی مارتیسو توزی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.

جغرافیا و محیط زیست شهر سوخته

بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می‌‌دهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپه‌های متوالی و چسبیده به هم واقع شده اند. هشتاد هکتار شهر سوخته بخش مسکونی بوده است.

تحقیقات نشان داده است این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملا بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده می‌‌شود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقه‌ای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است. در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شعباتش به خوبی زمین های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می‌‌کرده است.

دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد دریاچه‌ای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخه‌های قوی از آن منشعب می‌‌شده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است. در بررسی های منطقه‌ای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانه‌های مختلف و آبراه هایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب می‌‌رسانده اند. در اولین فصل کاوش در شهر سوخته کوچه‌ها و خانه‌های منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لوله‌های سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود برنامه ریزی شهری در این شهر است.

صنعت و مشاغل در شهر سوخته

شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد. در جریان حفاری های فصلهای گذشته در شهر سوخته مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر سوخته و وجود کارگاه‌های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می‌‌کرده اند. شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد.

باستان شناسان با یافتن مهره‌ها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور در باره روشهای ساخت ورقه‌ها و مفتول های طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحه‌های طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لوله‌های استوانه‌ای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقه‌ها به یکدیگر مهره‌های سنگ لاجورد را در میان آن قرار می‌‌دادند.

در شهرسوخته انواع سفالینه‌ها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاق های اطراف هامون سبد و حصیر می‌‌بافتند و از این نی ها برای درست کردن سقف هم استفاده می‌‌کردند. صید ماهی و بافت تورهای ماهیگیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است.

 

 

بازهم مولانا

باده غمگینان خورند ما ز می خوشدل تریم

رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش

 

خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال

هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش

*********

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جر سخن شمع و شکر هیچ مگو

 

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببند هیچ مگو

*********

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

 

روزها گر رفت،گو رو باک نیست

تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست