نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

خانم ها و آقایون

 

دیروز یه پرسش نامه از طرف یکی از همکاران داده بودن که درباره نقش زن در سازمان بود.

تو تمام این پرسش نامه که حدود 57 تا سئوال 4 گزینه ای بود(اگه اشتباه نکنم البته) یه چیزکاملا مشهود بود اون هم این که آیا تو یه سازمان این مردها هستن که نمی زارن خانم ها پیشرفت کنن؟

حالا این سئوال را به انحاء مختلف پرسیده بود.

اگرچه برخی از پرسش هایی که مطرح شده بود را وقتی با واقعیت مقایسه می کردم می دیدم که متاسفانه دیدگاه های بدی هم تو بین آقایون وجود داره.

حالا راستش را بخواین این برام شد یه بهونه نشستم با خودم فکر کردم که چرا اینطوری شده؟

منظورم اینه که چرا باید خانم ها فکر کنن که آقایون حقشون را تو جامعه نمی دن ( که البته در برخی مواقع قبول دارم که اینطوره) و آقایون هم متاسفانه برخیشون فکر کنن که چرا خانم ها اصلا باید تو جامعه حضوری فعال داشته باشن.

می دونید ناخواسته بازهم به سابقه تاریخی اون برگشتم.

ما مردمی هستیم که اجدادمون زن ها را محترم می شمردم . حتی اون ها را در حد مادر خدا بالا برده بودن. اون ها را دلیل باوروری می دونستن و ....

هنوز هم اگر نگاه کنید می بینید که مثال های ما ایرانی ها بعضی هاشون واقعا نشون دهنده این مسئله است.

به عنوان مثال :  خانه ای که در آن زن نیست انس و شفقت نیست

یه مثال دیگه:  خونه بی زن روشنایی نداره

همینطور این مثال: تنهایی فقط مخصوص خداست

تو اسلام هم که هست: مرد از دامان زن به معراج می رود.

این ها همه و همه نشون می ده که چقدر برای زن ارش قائل شدن.اما از طرف دیگه هم قبول دارم که متاسفانه تو جامعه کنونی ما ادامه این مثال هایی که عرض کردم اونقدر چیزهای زشتی اضافه شده که معنی و مفهوم خود مثال را کاملا عوض کرده.

اما عقیده من:

به نظر من هر کسی تو هر موقعیتی اگه بخواهد می تونه به جایی که دلش می خواهد برسه

حتی اگه موانع زیادی جلوی پاش باشه . به طور حتم این را شما هم قبول دارین که اگه مشکل نباشه پیروزی هم معنایی نخواهد داشت.

به هیچ عنوان منکر ظلمی که به خانم های محترم تو جامعه ما شده و حق هایی که از اونها گرفته می شه نیستم اما این را هم می دونم که اتفاقا خیلی از خود خانم ها (به طور مثال نماینده های خانم) هستن که باعث می شن چنین قوانینی وجود داشته باشه.

واقعا ما فراکسیون زنان مجلس خودمون چقدر فعاله؟

چقدر اطلاع رسانی کرده؟ و خانم های جامعه ما به ویژه مطبوعاتی هاشون چقدر از اون ها گزارش خواستن؟

چقدر خواستن که قوانین را براساس واقعیت های روز جامعه تدوین کنن و نه براساس آرزوها و برای یه عده خاص؟

این ها همه سئوال هاییه که فکر می کنم اگه بهش جواب داده بشه و براساس اون فعال بشه جامعه خیلی فعال تر خواهد شد.

در ضمن در باره این مطلب هر کس نظری یا مطلبی داره با موافقت قبلی رو وبلاگ خواهم گذاشت.

**از دانشگاه رانده از بازار کار مانده

هر وقت ازرشته تحصیلی ام می پرسند و پاسخ می شنوند که باستان شناسی خوانده ام ذوق زده می‌شوند . آنقدر که گویی می خواهند همه پاسخ های خود را درباره ایران باستان و ... از زبانم بشنوند. همه می گویند چه جالب رشته بسیار خوبی! چقد جالب!...  اما همواره به انتهای صحبت که نزدیک می شویم تنها افسوس، لحظات خداحافظیمان را پر می کند. افسوس از این که این رشته در ایران هنوز شناخته نشده است. افسوس از این که بسیاری از دانشجویان باستان شناسی به هیچ عنوان راهی برای اشتغال در این رشته پیدا نمی کنند.

حقیقت این است که در دیدگاه عموم مردم باستان شناس با کار و تلاش در گرمای کویر و در سرمای کوهستان و با تحمل سختیها و مشکلات بسیار همراه است . اما این تنها نیست بلکه دیدگاه عمومی تر از باستان شناسی تنها سفال ها و احتمالا گنجینه هایی که در حفاری ها به دست می آیند را می شناسد.

ریشه تاسیس رشته باستان شناسی در ایران به دانشگاه تهران باز می گردد. به سال های اوائل شروع به کار این دانشگاه. از زمان تاسیس این رشته در دانشگاه های کشور اکنون نزدیک به 5 دهه می گذرد. بی تردید می بایستی که در این سال های طولانی این رشته جایگاه خود را در بازار کار می یافت اما این یکی از همان افسوس هایی است که همواره در میان اهالی باستان شناسی وجود دارد.

در حال حاضر دانشگاه های سراسری دانشگاه های تهران،سیستان و بلوچستان و شهرکرد این رشته را تا مقطع کارشناسی و بالاتر تدریس می کنند. البته دانشگاه آزاد نیز همانند بسیاری موارد به پیروی برخواسته و این رشته را نیز در واحدهای زیر مجموعه خود راه اندازی کرده است .

در حال حاضر در مجموع سالانه نزدیک به 160 نفر در این رشته فارغ التحصیل می شوند .  ظرفیت پذیرش دوره کارشناسی ارشد نیز با احتساب دانشگاه آزاد نزدیک به 50 نفر است .

از همان ابتدا اما دانشجویانی که در این رشته قبول و وارد دانشگاه می شوند با پرسشی سخت مواجه می شوند که هیچگاه پاسخی مناسب برای آن نمی یابند. آن پرسش چیز نیست جز آینده شغلی فارغ التحصیلان.

به طور معمول فارغ التحصیلان این رشته در سازمان میراث فرهنگی،‌ موزه ها و دانشگاه ها  می توانند مشغول به کار شوند. اما ناگفته پیداست که هیچگاه سالانه 160 نفر فارغ التحصیل نمی توانند جذب این سیستم ها شوند. زیرا که همواره و همانند همه رشته های دانشگاهی،‌ خروجی دانشجویان دارای مدرک لیسانس و بالاتر از تعداد درخواستی این نهادها بسیار افزون تر است.

تا اینجای کار مشکلی است سایر رشته های دانشگاهی نیز با آن درگیر هستند اما مشکل دیگر از جایی آغاز می شود که این فارغ التحصیلان به دلیل تخصصی که کسب می کنند هیچ جای دیگر جز این نهادها نمی توانند مشغول بکار شوند. زیرا که اگر سایر فارغ التحصیلان رشته های دانشگاهی می توانند در بازار آزاد و مرتبط با رشته های خویش شغلی بیابند اما این فارغ التحصیلان به هیچ عنوان راهی برای ورود به بازار آزاد ندارند.

کار آزاد برای دانشجویان باستان شناسی تنها در دو نوع  تعریف می شود که البته هیچ کدام در آینده آنان تاثیری شگرف نخواهد گذاشت.

نخست همراه شدن دانشجویان با هیئت های فصلی باستان شناسی و دیگر همراه شدن با گروه های غیر قانونی حفاری.

راه دوم که از همان ابتدا به ترکستان است و کمتر کسی است که خطر آن را به جان بخرد.

اما راه دوم نیز اگرچه کاملا قانونی است اما با صراحت باید عنوان کرد که این گونه هیئت ها علاوه بر این که نیاز به آشنای قبلی با سرپرست آن هیئت دارد،  نیاز مالی یک فرد را نیز براورده نمی کند.

بدین صورت این گونه می شود که اکنون یک فارغ التحصیل باستان شناسی به کارهای بسیار پست تری رو می آورد. این وضعیت زمانی که فرد متاهل می شود بسیار سخت تر وپیچیده تر می شود.

در چنین وضعیتی به نظر می رسد که میراث فرهنگی باید با همراهی و هماهنگی وزارت علوم به نیاز سنجی بپردازد. این موضوعی است که اگرچه برای همه رشته های دانشگاهی ضروری به نظر می رسد اما برای رشته های خاصی مانند باستان شناسی که فارغ التحصیلان هیچ راهی جز نهادهای مذکور ندارند،‌ ضروری تر است.

 

** اشاره: این مطلب در مورخ ۱۹/۶/۸۷ در روزنامه سیاست روز به چاپ رسید.

یه سمینار و افزایش بهره وری

چند روز پیش تو یه سمیناری شرکت کردم که عنوانش راهکارهایی برای افزایش بهره وری در سازمان بود.

تو این سمینار که از صبح ساعت 8 ساعت شروع و تا 13 ادامه داشت،‌ مطالب خیلی جالبی مطرح شد.

تمام طول سمینار نکاتی که مورد توجه و تاکید مدرس قرار گرفته بود را می شد در چند چیز خلاصه کرد. اول راعایت وقت و استفاده کافی و وافی از آن

دوم ایجاد انگیزه در کارکنان

سوم دادن مسئولیت به آنها

و...

اما تو طول برگزای سمینار چند تا مطلب بود که توجهم را جلب کرد.

اول این که بیشتر کسانی که تو این سمینار دعوت شده بودند مدیر بودن،‌البته به جز من و چند تای دیگه اما نکته اینجا بود که نصفشون ساعت اول را نیومدن. ساعت دوم را نشستن و ساعت سوم را نصفه و نیمه یا چرت زدن یا این که جیم زدن!

دومین موضوع درباره مطالب سرسمینار بود. شاید باورتون نشه اما دو سوم مطالب ارائه شده تو سمینار ناخودآگاه باعث می شد که من به فکر مدیرمون بیافتم و همش مقایسه کنم و دهنم باز بمونه که تفاوت یه مدیر خوب و یه مدیر بهتر(اینجا مجبورم اینطور بنویسم اما شما همون مثال انتخاب بین ... بخونید) را تا کجاست.

بعدش تازه متوجه می شدم که بابا بهره وری تو یه سازمان خصوصی با سازمان دولتی چقدر تفاوت داره و البته کارکنانش چقدر تنبلن.

اما موضوع دیگه ای که آخر جلسه برام پیش اومد دیگه قابل تحمل نبود آخه قبلش که خیلی حرص خوردم چون همش فکر می کردم که آخه این چه مدیریه که داریم و از این جور چیزها اما آخر جلسه یکی از کارشناسان سازمان که البته دانشجوی دکتری تو رشته مدیریت هم هست و البته خیلی برای خودش کلاس می زاره اومد پیش من نشست این آدم که 4 ساعت اول را نیومده بود،‌وقتی وارد کلاس شد شروع کرد به مزه پرونی و دست آخر هم از اون ژست های خیلی بی تفاوت گرفتن که ای بابا این مطالب خیلی پیش پا افتاده هستن و از این جور چیزها  بدتر از اون این که شروع کرده بود همش با یه لیوان یه بار مصرف ور می رفت و صدای اونو در می آورد. حرصم در اومده بود. می خواستم کله اش رو بکنم.

دست اخر هم که برگه های ارزشیابی را دادن تا ما نظرخودمون را در مورد سمینار بگیم همون آقا اونقدر به خودش زحمت نداد که یه مقدار فکر بکنه و نظرش را بنویسه می دونید چی کار کرد؟ اینهو بچه ها شروع کرد از رو مال من نوشتن و علامت زدن.

بعدشم رو به من کرد و گفت: می دونی چیه به نظر من خانه از پای بست ویران است. مشکل کشور ما با این چیزها حل نمی شه باید آدم ها درست بشن.

من هم مه مات و مبهوت مونده وبودم فقط خندیدم و چیزی نگفتم.