نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

من زن ایرانی......

این مطلب را خانم یگانه در اختیار وبلاگ گذاشتند :

 

زنان دانشگاه ها را اشغال کرده اند، نباید به زنان اولویت داد، دادن فرصت شغلی به زنان اشتباه بزرگی است، زنان برای وقت گذرانی به دانشگاه ها می روند و ......

این جملات به گوشمان آشناست، انگار دیگر کسی متوجه نیست که هر روزه جملاتی از این دست قلب و روح زنان این کشور را می خراشد.

دیگر توهین به بیش از نیمی  از جمعیت ایران برای همه عادی شده و این مساله تا جایی پیشرفته که حرکت اجتماعی زنان به سوی علم و دانش و کسب موقعیت اجتماعی در حد یک وقت گذرانی ساده به وسیله نمایندگان مردم در مجلس که با رای زنان و مردان این مرز و بوم به جایگاه فعلی خود نشسته اند، تنزل می یابد.

به عنوان یک زن بسیار متاسف شدم که نمایندگان مردم چنین نظرات نا به حقی را به راحتی از یک تریبون ملی بیان می کنند، از خانه ملت! و پیشرفت اجتماعی زنان را تا حد راه حلی برای جبران نبود فرصت ازدواج پایین می آورند.

آیا در بین کسانی که در شهرهای مختلف به آنها رای دادند، زنان سهیم نبودند؟

من به عنوان یک زن ایرانی از تمام زنان سرزمینم تحصیل کرده و نکرده، شاغل و خانه دار بابت این ارزیابی که منجر به چنین رتبه بندی ناروایی شد، عذر می خواهم!

چرا در کشوری که اینگونه رو به سوی ترقی و پیشرفت دارد و زنان آن تا این حد در پی تحصیل و شان اجتماعی هستند باید به آنان اینچنین جفا شود؟

آقایان آرین منش و مشیری، شما نماینده زنان هم هستید، این بود وعده انتخاباتی شما که قرار بود به آن عمل کنید؟

به راستی که پاسخ مادران و دختران ایرانی را چه حق ناشناسانه دادید!

چرا باید نمایندگان مردم عامل کمبود فرصت های مردان را تلاش زنان بدانند؟ آیا شرایط فعلی خانم ها با توهین هایی که هر روزه به بهانه های مختلف و جنس ضعیف بودن به آنها می شود کافی نبود که از یک تریبون رسمی کار و تلاش و زحمتشان را زیر سوال می برید؟

پاسخ افزایش سهم دختران در دانشگاه ها و مراکز شغلی را از شرایط جامعه بخواهید، از دادگاه هایی که زنان به خاطر حداقل حقوق خود سال ها راهروی آن را طی می کنند و در آخر هم هیچ نصیبشان نمی شود.

آیا کم هستند زنان خانه داری که به سبب نداشتن استقلال مالی محکوم به پذیرش ظلم ها و خشونت هایی ناگفتنی از جانب همسرانشان می شوند؟

بی خبرید از آمار طلاق زنان خانه دار؟ آیا راه حل بحران طلاق، نا آگاه نگه داشتن زنان و محدود کردنشان است ؟

به عنوان یک مرد افتخار نمی کنید از اینکه خواهرانتان از چارچوب نا آگاهی رهیده اند و به سوی آگاهی پیش می روند؟

آیا پیش از ابراز نظراتتان به زنانی که با تلاش و کوشش خود بار چرخاندن چرخ های سنگین یک زندگی را به دوش می کشند نیز فکر کردید؟

زنان نفرات برتر کنکور دانشگاه ها را به خاطر آوردید زمانی که با تازیانه زبان بر پیکرشان زخم می زدید؟

چطور روا داشتید که چنین جفایی در حقشان کنید؟

آیا از نگاه کردن به چشمان زنان نماینده در مجلس و دیگر نمایندگانی که دختران و همسرانشان در حال تحصیل علم و کمال و شان اجتماعی هستند، شرمنده نشدید از گفتارتان؟

زنان این مرز و بوم همچنان به سوی قله های برتر دانش و پایگاه های اجتماعی و استقلال پیش می روند، نه به خاطر ازدواج نکردن، که برخی با وجود اینکه مسئولیت خطیر مادر و همسر بودن را نیز پذیرفته اند، تلاش می کنند و درس می خوانند و کار می کنند و پیشرفت فکر می کنند.

چشمانتان را باز کنید و گذرشان را ببینید!

متاسفانه قدر تلاش و زحماتشان را ندانستید و با حقیرترین جملاتی که ممکن بود، هدفشان را زیر سوال بردید

من زن ایرانی از شما می گذرم، چرا که حرکت و تلاش من به اذن کسانی مانند شما نبود که حال متوقف شود و از کسی که چنین جملاتی از زبان او شنیده می شود انتظار دیگری ندارم، اما، جواب نگاه پرسشگر همسر و دختر خود را چه می دهید؟

 

 

 

اجازه بدهید نگاهی بیاندازیم به پیغام هایی که برخی از دوستان روی وبلاگ گذاشته اند . البته برای این که از فضای خودمان فاصله نگیریم شعرها را انتخاب می کنیم .

آقای نوروزی صاحب وبلاگ جستار با آدرس (  http://m-norouzi.blogfa.com/ )نوشته اند:

نالد به حال زار من امشب سه تار من
این  مایه ی تسلی شب های تار من
اشگ است جویبار و من و ناله ی سه تار
شب تا سحر ترانه ی این روزگار من
یا علی مدد

ودر پیغام دیگری شعری از حسین پناهی آورده و  نوشته اند:


نیستیم....
به دنیا می آییم
عکس یک نفره می گیریم!
بزرگ می شویم
عکس دو نفره می گیریم!
پیر می شویم
عکس یک نفره می گیریم....
و بعد
دوباره باز
نیستیم ....

 

سرکار خانم آقاسیان ( http://betyar2.blogsky.com/ )هم در شعری از از دکتر  قلی پور آورده اند:

                                                                 این روزها برای مسیحی که مرده است
                                                                    هر کس که خواست حضرت مریم شود نشد

 

 

 


      

و باز هم شعری دیگر

این شعر را از خانم آقاسیان سرودن و من به خاطر این که خیلی تصویر قشنگی را ترسیم کردند در وبلاگم می گذارم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

 

 

 

شکسته می شوم ولی، سلام می کنم به تو

کنار پنجره شبی گریز می زنم به تو                             

                                همیشه حجم سرد تومدام سهم من شده

                                    و چشم انتظار من همیشه ریشه کن شده                                

غریبه ! می روم ولی ، تو بی سلام و بی کلام

غریبه ! می رسی شبی به بی کسی ! به لحظه هام !                                                                   

                                                 شکسته ای شدم ولی ، سلام می کنم چرا ؟

                                                 کنار پنجره هنوز سه تار می زنم چرا؟