نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

تغییر تاریخ - پوست خربزه ای زیر پای حکومت پهلوی


بیش از 30 سال پیش پیش در مراسم افتتاح دوره بیست و چهارم مجلس عنوان کرد که قصد دارد فرهنگِ ایرانی را از عوامِلِ بیگانه‌ای که در این فرهنگ راه یافته‌اند، نجات دهد.
از همین رو، مجلسِ سنا و شورایِ ملی در یک اجلاسِ مشترک به ریاست جعفر شریف‌امامی، تصویب کردند که مبدأ تاریخ از هجریِ شمسی به شاهنشاهی تغییر یابد.
آن زمان روزنامه اطلاعات درتاریخ یکشنبه‌ 24 اسفندماه‌ 1354 شمارة‌ 14959 در این باره نوشت: امروز با تصویب‌ یک‌ قطعنامة‌ تاریخی‌ در جلسة‌ مشترک‌ مجلسین‌ ، تقویم‌ و مبدأ تاریخ‌ ایران‌ تغییر کرد . نوروز آینده‌ سال‌ 2535 شاهنشاهی‌ خواهد بود .
در این خبر به نقل از مجلسیان آمده بود که "از این پس آغاز سلطنت‌ کورش‌ کبیر بنیان‌ گزار شاهنشاهی‌ ایران‌ را به‌ عنوان‌ سرآغاز تقویم‌ و مبدأ تاریخ‌ ملّی‌ ایران‌ به‌ شمار می‌آورد .
این اقدام رژیم پهلوی به عنوان اسلام زدایی تعبیر شد و به این گونه بود که با مخالفت و تحریمِ بسیاری از مردم و عالمانِ دینی مواجه گردید و سرانجام با رویِ کار آمدنِ دولت شریف ‌امامی، دوباره تاریخ پهلوی به هجریِ شمسی تبدیل شد.
این موضوع به هیچ تردیدی یکی از شگفتی های تاریخ این مرز و بوم است که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است. برای آگاهی بیشتر دراین باره گفت وگویی کوتاه با دکتر پرویز ورجاوند باستان شناس، و عضو جبهه ملی داشتیم در این گفت وگوعلاوه بر این، دقایقی نیز درباره مشکلات باستان شناسی ایران بحث شد .امید است این گفت و گو و نوشتار کوتاه سرآغازی بر پژوهش های بیشتر در باره تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی در رژیم منحوس گذشته باشد

میزی پراز کاغذ وکتاب، چند تابلو که از آنها بوی فرهنگ ایرانی بلند بود و عکسی از دکتر مصدق، همه و همه نشان از علاقه دکتر به فرهنگ ایرانی داشت.
برای گفت وگو با او تنها یک مکالمه کوتاه تلفنی کافی بود تا استاد ما را در خانه اش به گرمی بپذیرد . او در ابتدای ورود ما را چای و شربت پذیرایی می کند .
در کوتاه زمانی که دکتر به بیرون از اتاق رفته بود، فرصتی یافتم که اتاقش را با دقت بیشتری نگاه کنم .
او در ابتدا خاطراتی از گذشته اش گفت و مرا به گذشته ای نه چندان دور، به زمانی که به عنوان دانشجویی روی صندلی نشسته بودم و استاد را به عنوان میهمانی افتخاری که برای ما صحبت می کرد، برد.
آن زمان استاد از مشکلات باستان شناسی سخن گفته بود و امروز با دیدی باستان شناسی و تاریخی قرار بود تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی را در قبل از انقلاب بررسی کند .

 دکتر ورجاوندورجاوند سخن را این گونه آغاز کرد: با وجود اهمیت بنیادینی که موضوع تاریخ در شکل گیری هویت یک ملت و توجیه منافع ملی آن دارد ، متاسفانه تاکنون به اهمیت این موضوع و نیز کمکی که باستان شناسی می تواند به آن بکند، پرداخته نشده است.
که رویدادهایی نظیر تغییر تاریخ و تقویم ایران در رژیم گذشته یک اشتباه بزرگ سیاسی بود و برخلاف تصور دیگران که این موضوع را یکی از نشانه های اسلام زدایی رژیم شاه قلمداد می کنند، کسانی این این طرح را ارائه دادند که به دنبال زمینه ای برای مبارزه و مخالفت با حکومت وقت بودند. به طور کلی این موضوع بر مبنای یک تفکر و جریان سیاسی بود.
وی که با این سخن تعجب مرا بیش از پیش برانگیخته است، ادامه داد: کسانی که این طرح را به رژیم دادند به دنبال فرصتی برای رودرویی با رژیم گذشته بودند. به نظر می رسد که برداشت اسلام زدایی گونه از این موضوع یک غلط فاحش و یک اشتباه بزرگ است .
دکتر ورجاوند معتقد است که نتیجه گیری هایی نظیر آنچه ذکر شد ناشی از نشناختن فرهنگ و جامعه ایرانی است. بلکه کسانی این طرح دادند که بیش از همه به دنبال سرنگونی نظام بودند.
دکتر ورجاوند شمرده شمرده سخن خود را این گونه ادامه می دهد: اما به نظر من اگر از دیدگاه باستان شناسی و تاریخی به این موضوع نگاه کنیم، به نتایج جالب تری نیز دست خواهیم یافت. دراین باره باید یاداوری کرد که مبنای آغاز تاریخ تغییر یافته پهلوی هم به طور کلی اشتباه بود.
او معتقد است که عدم آگاهی طراحان این طرح باعث شد که آن ها نسبت به آغاز تاریخ ایران بی اطلاع باشند و مبنای این تاریخ را از زمان سلطنت کوروش در نظربگیرند. این در حالی است که باید به این پرسش پاسخ داد که آیا تاریخ ایران از همان زمانی است که کوروش به حکومت رسید، یا این که پدیده ای به نام امپراتوری هخامنشی، در دنباله یک روند طولانی و پس از امپراتوری کوچکتری در ایلام که خود به سه دوره ایلام کهن، میانی و جدید تقسیم می شود، شکل گرفته است.
استاد باستان شناسی ایران خاطر نشان می کند: ازدیگر نگاه اگر به این موضوع نگاه کنیم خواهیم دید که تغییر تاریخ ایران درمقطعی از زمان اتفاق افتاد که جامعه ایرانی از نظر رفاه اقتصادی در شرایط مناسبی قرار داشت اما کل جامعه نسبت به ساختار سلطه گر حاکمیت و دستگاه های اطلاعاتی نفس گیر شده بود . این فضا اجازه رواج فرهنگی پویا را در جامعه نمی داد . بنابراین تقریبا کلیت جامعه با حاکمیت وقت در تقابل بود و در نتیجه هر عملکردی که حاکمیت انجام می داد با واکنش منفی جامعه مواجه می شد. به این ترتیب شاید اگر بگویم که این حرکت به صورتی نابخردانه انجام شد، درست باشد.

ورجاوند دلیل نابخردانه بودن این کار را این گونه بیان می کند: دلیل نخست همان مبنای آغاز تاریخ مذکور بود . دلیل دوم را نیز باید از دید سیاسی بررسی کرد. زیرا در آن زمان ایران در منطقه خاورمیانه به عنوان یک کشوری اسلامی نقشی محوری داشتیم، که البته این نقش هنوز هم دارد. کشوری با این موقعیت در میان دیگر کشورهای مسلمان نباید چنین کاری انجام می داد.
او معتقد است که" این کار از نظر خرد سیاسی و استراتژیک کاری نامعقولی بود. زیرا باعث می شد که کشوری در قلب خاورمیانه اسلامی مستحکم کردن پیوند ها با کشورهای همسایه خود، به یکباره از آنها جدا شود.
ورجاوند یاداوری می کند که تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی زمانی در کشور اتفاق افتاد که تبلیغات مذهبی هم در جامعه ایرانی در حال اوج گرفتن بود و رژیم از این جا نیز بدون شناخت و مطالعه وضعیت جامعه این کار را انجام داد.
وی با یاداوری نقش باستان شناسی در هویت فرهنگی و ملی یک جامعه و سرزمین می گوید: این موضوع تاکنون مورد مطالعه جدی قرار نگرفته است اما اگر تغییر تاریخ را به عنوان پدیده ای استثنایی مورد مطالعه قرار دهیم، باید عوارض آن را هم مطالعه کنیم . عوارضی که هنوز هم ادامه دارد و البته مطالعه ای درباره اش صورت نگرفته است.
او با اشاره به چالش هایی که ایران در شرایط کنونی با آن درگیر است، می گوید: در مورد کشورهایی با ویژگی های ایران که جزو چند کشور کهن سال دنیا است، باستان شناسی همواره می تواند کمک بزرگی برای کاهش این مشکلات انجام دهد.
وی اضافه می کند: به طور مثال اکنون که عوامل بیگانه تلاش می کنند در ساختار جامعه یکپارچه ایران شکاف ایجاد کنند و بتوانند ملت یکپارچه ایران را به ملیت ها، خلق ها و قومیت های متفاوت از هم تجزیه کنند این باستان شناسی است می تواند تصویری روشن از چگونگی حرکت مردم در طول قرن های گذشته ارائه دهد.
زمان چندانی تا اتمام زمان گفت وگوباقی نمانده و من به عنوان پرسش آخر
از او می خواهم از باستان شناسی در عصر فناوری اطلاعات برایمان سخن گوید و دکتر ورجاوند با اندکی مکث می گوید: می دانید، اگرچه باستان شناسی در ایران دانشی مهجور است، اما امروزه باستان شناسی را در جهان به عنوان علمی توانمند و روشنگر می شناسند و با آن اینگونه برخورد می کنند که در ابعاد گوناگون مسائلی را مطرح می کند که حرکت تاریخ و تمدن بشر را روشن کند.
ورجاوند ادامه می دهد: امروز کشورهای بسیاری برآنند که با روی آوردن به پدیده باستان شناسی و استفاده از یافته های آن یک هویت ملی را برای خود ساماندهی کنند. چون دنیا دیگر بر این نکته آگاهی پیدا کرده است که ملت هایی می توانند از نظر سیاسی و توسعه پایدار توانمند حرکت کنند که بر یک بستر فرهنگی متکی باشند و هیچ بستر فرهنگی توانمندی نمی تواند به دور از بستر تاریخی و میراث فرهنگی شکل گیرد.
هوا تاریک شده و  فرا می رسد او با مهربانی ما را با بدرقه می کند. تا دم در و خداحافظ....

 


 

ورزش زورخانه ای در گذر تاریخ

زورخانه جهان پهلوان« غلامرضا تختى» واقع درخیابان زندیه یافت آباد تهران توسط افرادى ناشناس به آتش کشیده شد . این زورخانه ۳۱ سال قدمت دارد واز زیباترین زورخانه هاى تهران است. هنوز علت آتش سوزى واینکه چه کسانى باعث این آتش سوزى شده اند واهدافشان چه بوده هنوز مشخص نشده است.
حقیقتش را بخواهید  این خبر  یک کمی قدیمی است اما با این خبر می خواستم فقط ذهنیتی داشته باشید برای مطلب امروز. اجازه بدهید برای این بار مطلبی را که دوست عزیزم جناب آقای ده پهلوان ( شما هم می تونید ۱۰ بخوانید و ده) دانشجوی کارشناسی ارشد رشته باستان شناسی نوشته اند را برای شما روی وبلاگ بگذارم. امیدوارم لذت ببرید و از این به بعد از کنار این زورخانه ها که دیگه کم کم دارند از بین می روند به راحتی نگذرید.


مصطفی ده پهلوان
زورخانه و ورزش باستانی دارای ریشه و سابقه ای کهن و برخواسته از میان آیین، رسوم و باورهای ایران قبل از اسلام است. تا آنجایی که حتی از کاوش های باستانی شناسی بین النهرین و منطقه لرستان آثاری مربوطه به دوران سلسله های قدیم (2500-2700 ق.م) حدوداً 4500 سال قبل به دست آمده که افرادی را در حال کشتی گرفتن و زورآزمایی نشان می دهد.
اهمیت این موضوع آن میزان است که حتی صاحبنظرانی چون مرحوم دکتر مهرداد بهار به مقایسه معماری زورخانه ها و ورزش باستانی با معماری معابر مهری و آیین مهری (یکی از ادیان قبل از اسلام) پرداخته اند.

 

نگاهی به زورخانه
بر اساس یافته های و مطالعات صورت گرفته این آیین از ورود اسلام وجود داشته است. اما با ورود اسلام این سنت در کالبد و چهارچوبی متفاوت و با محتوایی یکسان در قالب نهضت های عیاری و شاطری مسیر خود را ادامه می دهد. تا این که در قرون اولیه بعد از اسلام با رواج تصوف اسلامی در ایران به تصوف آمیخته می شود.
در این زمینه به نظر می رسد عقیده بر این که آداب و مراسم تصوف از زمان صفویه مرارد زورخانه ها شد، اشتباه باشد.
زیرا که این طبقه به سائقه جوانمردی که خوی والای پهلوانان و زورمندان ایرانی است طریقه فتوت را که از شعب پنجگانه تصوف است مدت ها قبل از صفویه قبول کرده اند و بین خود رواج داده اند.
دیگر این که بنای زورخانه شباهت زیادی به تکایا و خوانق متصوفه دارد و اصطلاحات زورخانه و سردم (جایگاه مرشد) چیزی نیست که در زمان صفویه اختراع شده باشد و قبل از آن هم وجود داشته است.
تا این که این سنت از قرن هفتم ه.ق به تدریج به شکل ورزش باستانی و زورخانه های امروزین ظاهر می شود، یکی از کسانی که شاید به عبارتی باعث رواج و ترغیب این ورزش شده است، اوکتای قای آن پسر و جانشین چنگیزخان بوده است که بر اساس کتاب جهانگشای جوینی (عطا ملک جوینی – 658-ه.ق) از دو نفر کشتی گیر همدانی که مورد عنایت وی قرار گرفته اند نام می برد، که یکی از آنها پهلوان فیله همدان بوده است.
پس از آن در قرن 8 هجری به نام بزرگ ترین و معروف ترین پهلوان ایرانی پوریای ولی برخورد می کنیم که علاوه بر پهلوانی ، شاعر و عارفی دل آگاه بوده که نام و احوال او در اغلب تذاکر شعرا و نویسندگان آمده است، نامش پهلوان محمود و اهل خوارزم و متخلص به قتالی است و لقب او در آثار به اختلاف پوریا – پوربا – پویار آمده است، وفات او را 722 ه .ق ذکر کرده اند یکی از اشعار پر مایه او عبارت است از :
آنیم که پیل برنتا بدلت ما بر چرخ زنند نوبت دولت ما
گر در صف ما مورچه گیرد جای آن مورچه شیر گردد از صولت ما
تعداد کثیری از پهلوانان بزرگ دیگری در این قرن زیسته و بر شاهان شوریده و بر ضعیفان ترحم نموده اند. در این قرن است که شورش سربداران را داریم.اینان اهل عیاری و کشتی گیر بوده اند در این دوران بوده که مسابقات کشتی گیری و زورآزمایی زیادی میان پهلوانان برگزار می شده که خود شور حالی به جامعه آن زمان می بخشیده است. یکی از این مسابقات کشیدن کمان قوی بوده، بر این قرار که پهلوانان معروف قوی ترین کمانی که از عهده کشیدن آن بر می آمده اند به سقف بازار می آویخته و مبلغی طلا یا نقره نیز به عنوان جایزه در آن می نهاده اند تا هر پهلوانی که از عهده کشیدن کمان برمی آمد پولی که به عنوان جایزه گذاشته بودند تصاحب می نمود. گویا این رسم تا زمان صفویه هم معمول بوده چون در مثنوی میرزا طاهر وحید شاعر معروف عصر صفویه آمده است که:
تعجب نباشد از این پهلوان که آویخت از طاق گردون کمان
و حتی این بطوطه سیاح معروف در سفرنامه خود نامی از عیاران و پهلوانان خراسات آورده است.
اما در قرن 9 یکی از بلندآوازه ترین پهلوانان ایران یوسف ساوی است که طبق تاریخ بیجارپور آیین پهلوانی و ورزش باستانی را از ایران به هند برود بعد از رسیدن به سمت سرداری سلطان محمدشاه بهمنی – پادشاه کن – بالاخره در سال 897 ه.ق به سلطنت می رسد و به عادلشاه شهرت می گیرد. از این سال بوده که او و اولادش از مروجین مذهب تشیع می شوند و تا 1097 ه.ق بر قسمتی بزرگ از هند سلطنت کرده اند.
در قرن 10 ه.ق در تذکره های زیادی از پهلوانی و ورزش زورخانه ای نام برده اند، که شرح تک تک آنها مجالس دیگر را می طلبد و اما در قرن 11 ه.ق ورزش باستانی به نهایت ترقی می رسد و و پس از آن ورزش با اختلاط با مذهب صورت دیگری یافته، و ما شواهد این امر را در لابه لای این ورزش حس می کنیم .در این قرن کتاب های تحت نام رستم التواریخ که نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ملی ملک موجود است و تالیف محمد هاشم موسوی صفوی اصفهانی متخلص به آصف بوده است آنچه از این کتاب در موضوع پهلوانی و ورزش باستانی آروده شده این است که در زمان شاه سلطان حسین و درکنار مقام هایی چون : حکیم باشی – منجم باشی شاطر باشی مقامی نیز به نام پهلوانی باشی بوده است و این امر خود دلیلی است بر آن که در آن وقت دستگاهی برای رسیدگی و اداره کردن امور ورزش باستانی و پهلوانی دایر بوده است.
باید توجه داشت که باشی های مذکور هم هر یک در مقام خود از رجال موثر مملکت بوده اند. مردم آن زمان به علت رفاه و آسایش دوره صفویه ثروتمند و سنگین بار و راحت طلب بوده اند و اکثر مردم هم به کشتی گیری و عیاری می پرداخته اند و چون بازخواست و مجازاتی در بین نبود مانند شیر مست مرتباً به یکدیگر دستبرد می زند، بعضی از آنها که با قدرت پهلوانی آلودگی اخلاقی هم داشتند هر جا اسب یا استری و هوارسراغ می دانستند با پهلوانی و شبردی و توسل به فنون عیاری می بودند و چنان پهلوانانی بودند که اسب و استر را از دیوار خانه ها به دوش خارج کرده و در ده فرسخی شهر زمین می گذاشتند و هر یک در پهلوانی رستم و گودرز عصر خویش بودند و طبق مندرجات کتاب مذکور در قرن 12 ه.ق عصر نادرشاه افشار و کریم خان زند از پرمشقت ترین ادوار کشور ما از جهت قشون کشی و حوادث مختلف است و مردم کمتر در آسایش و رفاه برده اند با این حال میل به ورزیدن بدن و زورآزمایی همچنان رونق داشته و از پهلوانان معروف این دوره پهلوان کبیر اصفهانی و پهلوان لندره دوز اصفهانی را می توان نام برد.

در قرن 13 ه.ق در دوران آقا محمد خان قاجار و پسرش فتعلیشاه آثار و تصاویری از زورخانه در دست است و مخصوصاً در دوران ناصرالدین شاه این ورزش به اوج خود می رسد و همه ساله در میدان ارگ تهران در حضور شاه و رجال و هزاران تماشاچی کشتی گیر و سایر عملیات پهلوانی انجام می گرفته و طبعاً ورزشکاران هم ترغیب و تشویق می شده اند.
از آنجایی که پهلوانی پایتخت در آن وقت نوعی منصب درباری نیز بوده و کشتی گیران تهران و شهرهای دیگر خود را برای چنین روزی آماده می کرده اند و مخصوصاً چون ناصر الدین شاده مشخصاً به ورزش علاقمند بوده و رجال عصر ونیز به تبع بایستی خود را علاقمند نشان می داده اند، حتی هر یک زورخانه هایی سرخانداری را تاسیس می کرده اند وچند کشتی گیر و ورزشکار دراطراف خود جمع می کرده اند ومخارج آنها را نیز پرداخت می کرده اند.
از پهلوانان به نام این پهلوان ابراهیم یزدی معروف به یزدی بزرگ وپهلوان اکبرخراسانی که آخرین پهلوان رسمی پایتخت درعصر قاجار بوده است را می توان نام برد.
ورزش باستانی در دوران پهلوی به صورتی کم رنگ ترین به راه خود ادامه می دهد و دراین دوره است که کم کم وبه تدریج زورخانه ها و ورزش باستانی از بطن فرهنگ وباورهای مردمی جداشده ومردم به این ورزش تنها به صورت یک عمل ورزشی به آن می نگرند تا سنتی که ریشه دراعتقادات وباورهای مردمی داشته باشد که در دوران قاجار که درکنار مسجد وتکیه ای درهر محل زورخانه ای هم دایر می شده ولی اکنون چنین نیست.
امید است که درمقامی دیگر به علل انحطاط وکم رنگی این ورزش وخصلت های پهلوانی وعیارانی که مودان بی نام نشانی که یار فقراء ومستمندان بوده اند بپردازیم.

خدای شراب یونان در خانه ای از جنس خشت و گل

خدای شراب یونان در خانه ای از جنس خشت و گل

سلام . اجازه بدهید برای امروز مصاحبه ای را با دکتر رهبر درباره محوطه باستانس خورهه انجام داده ام و قبلا در روزنامه حیات نو چاپ شده است را براتون بگذارم. امیدوارم خوشتون بیاد.

 

یکی از مهمترین پرسش هایی مورخان و باستان شناسان از خود می پرسند این است که آیا با آغاز تاخت و تاز یونانیان، هنر ایرانی به طور کلی نابود شد؟

به طور حتم یونانیان با آمدن خود تاثیر بسزایی بر هنر و فرهنگ ایرانی گذاشتند این تاثیر را می تونا در نقاشی هایی از اشکانیان بر جا مانده مشاهد کرد. ایرانیان تصویر گری اندام ها و تناسب آنها، چین خوردگی لباس ها و . از یونانیان وام گرفتند .
ستون های پیچ خورده در معماری بنا ها را هم همینطور.اما به تدریج از زمانی که پارتیان یونایان را از ایران می رانند این تاثیر ها کم رنگ تر می شود و هنر خاص ایرانی بازهم شکل خود را باز می یابد.
اما جالب است بدانیم، یکی از دوره هایی که هنوز از دیدگاه تاریخ و البته بیشتراز آن باستان شناسی در هاله ای از ابهام ها و افسانه ها باقی مانده، دوره طولانی حکومت پارتیان است که ما بیشتر در کتاب های درسی خود آنها را به نام اشکانیان می شناسیم.
آثار تاریخی اندکی که از زمان پارتیان در مناطقی چون عراق و یا آن سوی مرزهای شمال شرقی ایران باقی مانده اگرچه آنقدر نیست که بتوان به درستی درباره آن ها اظهار نظر کرد اما همین اندک مانده ها نیز حاکی از حکومتی است که از توان مالی خوبی برخوردار بوده است.
دراین دوره نخستین مجلس در ایران تشکیل می شود و آن گونه که از شواهد امر بر می آید مردم نباید ازسطح زندگی بدی برخوردار بوده باشند. اما همانگونه که گفته شد از این قوم اشک ها که نزدیک به 500 سال از حدود سال 250 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد حکومت کردند آثار بسیار اندکی به دست آمده است . برخی بر این عقیده اند که ساسانیان به دلیل ضدیت با این قوم آثار باقی مانده آنها را از بین برده اند.
اما در حالی در ایران بناهای اندکی از اشکانیان باقی مانده است، دکتر مهدی رهبر که 6 فصل در منطقه خورهه محلات حفاری کرده است، به این نتیجه رسیده که این محوطه یک بنای دوره اشکانی است.
گفت وگویی درباره این منطقه باستانی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.

آقای دکتر اجازه بدهید در ابتدای صحبت اندکی با سابقه تاریخی منطقه تقریبا ناشناخته خورهه آشنا شویم .


رهبر: باید بگویم از نظر تقسیمات کننی کشوری این منطقه جزو استان مرکزی ویکی از بخش های محلات است . در سمت راست جاده قم به اصفهان به فاصله 70 کیلومتری قم روستایی است به نام دو دهک که از این جا می توان به محل خورهه رسید. حسن قمی در کتاب خود تاریخ قم، دو دهک را همان محلی می داند که اردشیر بابکان هنگام مراجعه از اصفهان در آن اطراق کرده و در همین جا است که در جنگ با حکام سرکش همدان و ری پیروزی قطعی به دست آورده است . اما خورهه که در دره ای نسبتا کم عرض و در نزدیکی کوه هایی چون خورزان و طاقان قرار دارد. به گفته حسن قمی "خورزن همان کوهی است که اسکندر برآن کوه که هیچکس قار نیست بربالای آن رود جوسقی بنا کرده است، مثل مناره.

بررسی های باستان شناسی تا چه حد این سابقه افسانه ای خورهه را تایید می کند؟

رهبر: براساس بررسی های صورت گرفته در دشت خورهه به این نتیجه رسیده ایم که این منطقه دست کم از هزاره دوم قبل از میلاد مسکونی بوده است . به نظر می رسد که یکی از دلایل انتخاب این مکان برای سکئنت حاصلخیزی و آب و هوای مناسب و شکار فراوان آن بوده باشد . این نتایج را یافته های سفالی منقوش و گاه ساده ای از نوع سفال های هزاره دوم که به دست آمده اند تایید می کنند.

بپردازیم به حفاری ها در خورهه. پیشینه حفاری ها در این محوطه به چه سالی بر می گردد؟

رهبر: این محوطه با توجه به وجود دو ستون سنگی بزرگ و ساخته شده، همواره توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است .
نخستین مطلب در باره این محوطه را بازهم حسن قمی نویسنده کتاب تاریخ قم در سال 378 هجری قمری به رشته تحریر در آورده است.
وی این بنا را کوشکی می داند ودرباره آن می گوید: " روستاق صرم شش دیه است . از آن جمله خورهابد که خوربن اروند آن را بنا کرده است بر سر جریب زمین . بر این دیه کوشکی بنا نهاده است . بر پشته ای مشرف و منیع و اساس و بنیاد آن از قرار زمین، گرد برگرد پشته و.. " همین مولف در جای دیگر این کتاب بنای خورهه را به زمان اسکندر منصوب می کند و از چهار ستون که از باقیای اسکندر است یاد می کند که این ستون ها از سنگ مدور و متساوی ساخته شده اند و به گفته وی بر سر ستون ها قبه ای از سنگ بوده است.
همانطور که می بینید که حتی نام صاحب کوشک را نیز می آورد، شالوده بنا را سنگ و زمان آن را هم به دوره اسکندر معطوف می دارد.
بعد از حسن قمی در زمان ناصرالدین شاه هم این منطقه برای نخستین بار مورد کاوش قرار می گیرد.
آن زمان دوره ای است که تب باستان شناسی در ایران اوج گرفته بود و ناصرالدین شاه در یکی از سفرهای خود به طرف اراک توقفی هم در خورهه داشته است و از جمله افرادی که ملازم رکاب وی بوده اند دکتر فوریه پزشک و چند تن از عکاس های فرانسوی بوده اند.
وقتی ناصرالدین شاه به خورهه می رسد به دستور وی آنجا را کاوش می کنند .دکتر فوریه این موضوع را در کتاب خود با نام "سه سال در دربار ایران" آورده و حتی عکس های وی از خورهه نیز چاپ شده است. با توجه به این که دکتر فوریه به استخوان ها و جمجمه ها توجه خاص نشان می دهد و آنها را مورد مطالعه قرار می هد مشخص است که او دنبال گنج نبوده است.
پس از آن نیز افرادی چون هرتسفلد از خورهه بازدید می کنند و ستون های سنگی را که به سبک یونیک ساخته شده است بررسی می کنند و آن را به زمان سلوکیان نسبت می دهند . به طور مثال هرتسفلد در نوشته های خود بنای خورهه را معبدی می داند که به احترام یونیوس ( خدای شراب یونان ) ساخته شده است.
پس از او هم افراد بزرگی چون گریشمن و واندنبرگ نیز آنجا را بازدید می کنند .
اما نخستین فصل حفاری و کاوش که پس از دوره ناصری در این منطقه انجام می شود به دست مرحوم علی حاکمی در سال 1335 است . این کاوش 5 تا 6 ماه به طول می انجامد و پس از آن تا سال 1355 متوقف می شود.

پس یک وقفه طولانی 20 ساله در کاوش های این محوطه به وجود می آید. شما کاوش دراین محوطه را چه سالی آغاز کردید؟

رهبر: من این کاوش ها را در سال 55 و همزمان با به ایران آمدنم آغاز کردم . من با توجه به سوابقی که از این محوطه خوانده بودم درخواست کاوش در این محوطه را دادم . آن سال هنوز مرحوم حاکمی گزارش های حفاری خود را منتشر نکرده بود و ما فکرمی کردیم که محوطه متعلق به دوره سلوکی است .
به همین دلیل در قدم نخست ابتدا یک بازبینی باستان شناسی را دراین محوطه و بخش هایی که مورد حفاری قرار گرفته بود را لازم می دیدم.

 


آن سال را بیشتر به بازبینی محوطه پرداختیم و اطلاعاتی را گرداوری کردیم . اما با شروع انقلاب اسلامی کاوش ها در این محوطه تا سال 75 تعطیل شد .
پس از آن در سال 75 یک بار دیگر به این محوطه بازگشتیم و تاکنون چهار فصل دیگر هم حفاری کرده ایم .
حفاری در این سال ها همزمان شد با انتشار گزارش کاوش های آقای حاکمی که در یک مجله خارجی منتشر کردند.
گزارش ایشان تا چه حد با یافته های شما مغایرت داشت؟
رهبر: ایشان در این گزارش محوطه را متعلق به دوره سلوکی و یک معبد معرفی می کند.
اما جالب این که یافته های ما این محوطه را نه یک معبد بلکه یک خانه و نه به دوره سلوکی بلکه به دوره پارتیان منصوب می کند.
حفاری های ما نشان می دهد که این منطقه یک منزل مسکونی دوره اشکانی است.
همانطور که گفتم ما نشانه ای در این محوطه برای نسبت دادن آن به دوره سلوکی به دست نیاورده ایم . اما به نظر می رسد که این بنا به دست یکی از هنرمندان دسته دوم، سوم سلوکی اما در زمان اشکانیان ساخته باشد . البته هنوز بخشی در این محوطه وجود دارد که حفاری نشده است.
همچنین مغایرت های جزئی هم در نقشه ای وجود داشت که مرحوم حاکمی از خورهه چاپ کرده بود . البته این مغایرت ها بیشتر در رنگ دیوارها و به طور کلی مواردی از این دست بود.
اما همانطور که گفتم مهمتر از همه یافته هایی است که قدمت این بنا را به دوره اشکانیانی نسبت می دهد که علی رغم حکومت 500 ساله آن آثار بسیار کمی باقی مانده است.
به طور مشخص تاریخ ساخت بنا مشخص شده است؟
رهبر: می توانم بگویم به طور مشخص این بنا در قرن اول قبل از میلاد ساخته شده و تا دوره ساسانی هم مسکونی بوده است . به دلیل بزرگی و نوع ساخت آن احتمالا بنا متعلق به یک مالک بزرگ یا حاکم بوده است .
این بنا علاوه بر سنگ با خشت های بزرگی در ابعاد 40*40*15 ساخته شده است.
در گوشه شمال غربی بنا و در انتهای یک راهرو طویل، سنگ فرشی به شکل شومینه یپداشده است. در بیشتر اتاق ها شومینه (اجاق) وجود دارد و آثار موجود نشان می دهد که از این شومینه ها علاوه بر گرم کردن اتاق برای پختن غذا نیز استفاده می شده است. این شومینه ها در دیوار کار گذاشته شده اند و آثار سوختگی بر روی دیوار کاملا مشخص است.»
ما در حفاری های خود به موضوع جالبی برخوردیم. این که ما در هیچ جای دیوارهای بنا خرهه آثاری از پنجره نمی بینیم .

پس نور مورد نیاز خانه از کجا تامین می شده است؟

رهبر: این پرسشی است که ما در حفاری های خود چیزی برای پاسخ به آن پیدا نکردیم . اما چند سال پیش به ما اطلاع دادند که در نزدیکی منطقه خرقان در استان قزوین روستایی وجود دارد که خانه های آن هم پنجره ندارد. ما برای دیدن روستا به منطقه رفتیم و در این سفر دریافتیم که نور خانه های روستا از طریق روزنه ای که در سقف قرار داشته است. و نور خانه از این طریق تعبیه می شده است. خانه های این روستا حیاط ندارد.
موضوع مهمی در این منطقه وجود دارد، مسئله حرمت به خانواده است . همانطور که گفتم بنای خورهه یک بنای اربابی بوده است تا حکومتی. شاید به همین دلیل هم بنا را به دو بخش اندرونی و بیرونی تقسیم بندی کرده اند.
این موضوعی نیست که پس از اسلام اتفاق افتاده باشد .
در بخش بیرونی بنا از سمت دیگری است .
موضوع مهم دیگر در این بنا تعمیر هایی است که در بنا انجام شده است.
این خانه در طول 200 تا 300 سال مسکونی بودن خود 3 تا 4 بار مورد تعمیرقرار گرفته و رنگ آمیز شده است. می توان از طریق این تعمیرها تا حدی به وسع مالی ساکنان خانه پی برد زیرا در دوره های نخست که با دیدن رنگ های زیرین استنباط می شود و از رنگ استفاده شده است اما در دوره بعدی از خاک سفید برای رنگ آمیزی بهره گرفته اند . این نشانگر آن است که ساکنان خانه اگرچه وسع مالیشان کم شده اما هنوز اخلاق اشرافی آنها حفظ شده است.
به نظر می رسد که ساکنین این خانه، بنا را به قصد بازگشت ترک کرده اند. اما هرگز به آن بازنگشته اند.

در نهایت این محوطه مسکونی چه زمانی به طور کامل متروکه می شود؟
رهبر: به طور کلی در کاوش های انجام گرفته در خورهه محلات سه دوره تاریخی اشکانی، ساسانی و ایلخانی کشف شده است.
ین تپه در دوره ساسانی هم این بنا مورد استفاده قرار گرفته است. بعد از انقراض دولت اشکانی، یک گروه کوچک ساسانی ( احتمال صنعت گر) مدتی در این خانه زندگی کردند. این خانه پس از ترک به شکل یک تپه کله قندی، متروکه می شود.
پدر قرن هشتم هجری و در دوره ایلخانی این تپه به عنوان یک گورستان مورد استفاده قرار می گیرد. کاوش های باستانی شناسی در این تپه به کشف یک گورستان با بیش از 30اسلکت ایلخانی منجر شد.»
«این تپه یک گورستان بسیار وسیع است. از آنجا که روستاها برای محافظت گورستان ها از سیل و آُسیب های جوی روی تپه ها ساخته می شدند، این گورستان نیز بر روی تپه ساخته شده است.
همه قبرها به سمت قبله دفن شده اند. هیچ شی یا سفالی در کنار اسکلت ها دفن نشده است. فقط دور قبر ها سنگ های برای شناسایی قبرها گذاشته شده است.»
در گورها ایلخانی کشف شده در محلات، سنگ های سبز «مالون» بر روی صورت یا در زیر سر اسکلت قرار داده شده اند. بررسی های باستان شناسی نشان می دهد که این سنگ ها از یک معدن در 60 کیلومتری تپه آورده شده است و به احتمال بسیار قوی این سنگ های سبز به خاطر مقدس بودن رنگ سبز، به عنوان سنگ مقدس در گورها با اسکلت دفن شده است.»
بر روی این گورها هیچ نوشته ای که نشان دهد این گورها به چه دوره ای تعلق دارند، وجود ندارد. فقط در نزدیکی تپه در جلوی یک چشمه، یک حدیث از حضرت رسول اکرم(ص) بر روی سنگی حک شده است که تاریخ آن به دوران ایلخانی باز می گردد. همچنین وجود یک وقف نامه از دوره ایلخانی روی صخره نقر شده است که تاریخ موجود در آن به سال 770 هجری قمری ذکر شده است .