نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

نارون

یک چیزهایی مثل باستان شناسی و ...

جستجوی جهان پس از مرگ در هزارهای پیشین

کاوش در قبرستان ها؛
جستجوی جهان پس از مرگ در هزارهای پیشین

شنیدن کلمه معاد برای ما که از کلاس های سوم ابتدایی آموخته ایم اصول دین 5 تا است و یکی از اصول آن معاد است همواره یاد آورنده روز قیامت و حسابرسی است.
علت این که از این کلمه در نوشتاری که پیش رو دارید استفاده می کنم نه به دلیل این که در کشوری اسلامی زندگی می کنیم و نه به دلیل نزدیکی به ذهن خوانندگان بلکه به منظور آشنایی آنان با این مفهوم که مردمانی در چندین هزار سال پیش که حتی نوشتن نیز نمی دانستند به جهانی دیگر اعتقاد داشته اند.
همچنین ارامنه اعتقاد دارند که انسان‌ موجودی‌ است‌ نیمه‌ مادی‌ و نیمه‌ الهی‌ که‌ از جسم‌ و روح‌ تشکیل‌ شده‌، به‌ هر دو جهان‌ تعلق‌ دارد و پس‌ از مرگ‌ روحش‌ به‌ جهان‌ غیب‌ می‌رود و در انتظار روز رستاخیر و محاکمه‌ نهایی‌ می‌ماند؛ جسم‌اش‌ نیز بازسازی‌ شده‌ به‌ روحش‌ می‌پیوندد. پس‌ از محاکمه‌ نجات‌یافتگان‌ به‌ زندگی‌ جاودانی‌ نائل‌ می‌شوند و به‌ بهشت‌ می‌روند و لعنت‌شدگان‌ و به‌ دوزخ‌ و فنا محکوم‌ می‌گردند.
با بیان این دو نمونه تنها به دنبال راهی برای آغاز مطلب بودیم و این که در تمام ادیان الهی نظر اعتقاد به جهانی دیگر موجود است.
در این نوشتار می خواهیم برخی دلایلی را که باستان شناسان با استناد به آن نسبت اعتقاد مردم هزارن سال پیش به جهان پس از مرگ اظهار نظر می کنند بپردازیم.
بسیاری از مردم هنگامی که خبری را در باره محوطه های باستانی می خوانند، از اظهار نظر کاوشگر آن درباره اعتقاد مردمان آن محیط به جهان پس از مرگ متعجب می شوند.
به راستی این موضوع چگونه مشخص می شود؟
برای پاسخ به این پرسش می خواهم به باستان شناسی اشاره کنم که در محوطه هایی معروف به قبرستان کار می کنند.
قبرستان ها همان محل هایی هستند که با شنیدن این کلمه در ذهن ما نقش می بندند یعنی مکانی برای دفن مرده.
باستان شناسان معتقدند که کاوش در محوطه هایی که محل دفن افراد هستند کمک شایانی برای شناسایی نوع فرهنگ، تقسیم بندی جامعه و گاه نوع روابط افراد ساکن در آنجا خواهند یافت.
تعجب نکنید! باور کنید حتی با اندکی خوش شناسی مشخص کرد که آیا افرادی با هم خویشاوند بوده اند یا خیر!
باز می گردیم به پرسش نخستین،
باستان شناسان همواره در قبر را که می گشایند کنجکاوند بدانند که آیا همراه جسد متوفی شیئی نیز دفن شده است.
به طور معمول اگر در قبور پیدا شده اشیای یافت شود آنها به این نتیجه می رسند که افراد ساکن در این محل به جهان پس از مرگ اعتقاد داشته اند زیرا در گذشته مردمان معتقد بوده اند که انسان پس از فوت نمی میرد بلکه زندگی نوینی را در جهانی دیگر آغاز می کند. به همین دلیل نیز سعی می کردند وسایل راحتی و زندگی وی را در درون قبر قراردهند.
چنین رسمی در بیشتر کشورهای دنیا وجود داشته است.
به طور مثال سومریان به پرستش خدایان می پرداختند و برای هر عنصری خدایی داشتند آنو(خدای آسمان), ائا (خدای آبها), نانارسین (خدای ماه), اوتو یا شمش (خدای خورشید)، اینانا (خدای زهره), ایشتار (الهه باروری و عشق و خدای جنگ). وظیفه مردم شهر خدمت به این خدایان بود آنها معابد با شکوهی می ساختند که هر معبد به یک خدا تعلق داشت و آن خدا نگهبان شهر و بزرگترین زمیندار و گله دار شمرده می شد.
کاهنان شهر وظیفه نگهداری از اموال خدایان و ستد شهر را برعهده داشتند این معابد که به نام زیگورات خوانده می شدند به صورت پلکانی و بسیار با شکوه ساخته می شدند.
برخی از خدایانی که اقوام مختلف به وجود آنها اعتقاد داشتند وظیفه راهبری و حمایت از فرد متوفی را در دنیای دیگر عهده دار بودند.
همچنین در چین هنگامی که پادشاهان دفن می شده اند، به همراه وی زنان، کنیزان، نگهبانان و حتی اسبان وی را نیز در قبر قرار می دادند. اگرچه در دوران بعد این رسم در چین اندکی تغییر کرد و به جای انسان ها و موجودات زنده، مجسمه های آنها را در درون قبر و به همراه مرده می گذاشتند.
چنین رسمی در مصر نیز وجود داشته و حتی یکی از علت های ساخت اهرام بزرگ مصر نیز اعتقاد به جهان پس از مرگ عنوان شده است.
در ایران اما رسوم متفاوتی در محوطه های گوناگون باستانی که زمانی استقرار گاه اجداد ما بوده اند یافته شده است.
در برخی مناطق ایران ساکنان فرد فوت شده را در خانه دفن می کردند. به نظر می رسد که اعتقاد بر این بوده است که متوفی را نباید تنها گذاشت . همچمنین نظریه دیگر در باره این گونه قبور مبنی بر این بوده که تنها جسم متوفی از میان خانواده خارج شده و روح وی همچنان در میان اعضای خانواده حضور دارد.
در برخی مناطق دیگر قبرستان در نزدیکی محل سکونت و در برخی نیز این مکان دور از منطقه استقرار قرار داشته است.
همچنین از اشیا یافته شده در کنار فرد دفن شده اطلاعات دیگری نیز می توان دریافت.
به طور مثال می توان دریافت که فرد متوفی از اشخصا متمول جامعه بوده یا از افراد فقیر!
برای این منظور باستان شناسان به دو موضوع توجه می کنند. نخست تعداد اشیا یافته شده و دوم نوع اشیا پیدا شده ! لازم به یاداوی است که منظور از تعداد و نوع اشیا به هیچ عنوان طلا و جواهرات نیست بلکه در این جا منظور یافته ها در قیاس با دیگر قبور هستند.
به طور مثال ممکن در قبری تنها یک شیئی و در دیگری بیش از 10 شیئی، در این صورت می توان نتیجه گرفت که فرد دوم ثروتمند تر از فرد نخست بوده است.
همچنین اگر کیفیت و نوع یافته ها در قبری از نظر ساخت بهتر از بقیه باشد نیز می توان چنین استنباط کرد که فرد موقعیت مالی بهتری دارد.
براساس همین یافته ها و نیز یافته هایی که در خانه های ویران شده به دست می آیند، حتی می توان به این نتیجه رسید دین و اعتقاد، البته به معنی امروزی آن بلکه به صورت بسیار بسیار ساده تر، در زندگی مردم رسوخ کرده بود.
مثالی که درباره سومریان آوردیم به نوعی در میان تمام اقوام گذشته مشاهده می شود. آنها به تمام معنی در خدمت معبد و کاهنان بوده اند. به همین دلیل نیز کاهنان و روحانیان معابد گاه آنقدر قدرت می یافتند که شاهان برای تاجگذاری به خدمت آنها می رسیدند.
چنین قدرتی را می توان در زمان ساسانیان به طور بسیار بارزی یافت.
به هر حال نباید فراموش کرد باستان شناسان ابزاری جز یافته ها برای شناسایی گذشته در دست ندارند و به همین دلیل نیز گاه یافته های آن ها با آنچه در ذهن ما وجود دارد تطابقی ندارد.
این عدم تطابق را شاید بتوان با ذکر مثالی بسیار ساده از مقایسه زندگی روبه انقراض عشایر و زندگی شهری دریافت.
به طور معمول مردمانی که در شهر زندگی می کنند از برخی وسایل خود استفاده نمی کنند بلکه آن ها را برای تزئین استفاده می کنند این درحالی است که یک خانواده عشایری باید از تمام وسایل با هدف استفاده کند و از حجم وسایل کم مصرف و بی مصرف بکاهد. به همین دلیل نیز برخی وسایل موجود در میان عشایر با ذهن شهری ما تطابق ندارد.

حرف اول

سخن به نام تو آغاز می کنم ای خدای حکیم

این اولین وبلاگی نیست که من باز کرده ام اما امیدوارم آخرین آن باشد چون می خواهم هر طور شده ادامه بدهم.

من در ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۸ در روستایی که در کتاب های تاریخی معمولا از آن به نام دارالعلم یاد کرده اند به دنیا آمدم. الان هم خیلی سن ندارم و مثل تمام جوان های ایرانی با انواع و اقسام فکرهای روزانه  درگیرم.

رشته دانشگاهی من باستان شناسی بوده اما به دلایلی که امیدوارم یک روز بتوانم این جا بنویسم خبرنگار شدم. الان هم اول صبح که بلند می شوم با خبر درگیرم تا نصف شب.

حالا که یک مقدار با من آشنا شدید،‌ اجازه بدهید از استاد خوب و مهربانم دکتر جعفری تشکر کنم و یادی هم از ایشان بکنم که همواره امید را در دل من زنده نگه داشته اند.